معنی اتلاف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

اتلاف. [اِ] (ع مص) هلاک کردن. (تاج المصادر). نیست کردن. هلاک یافتن. (مؤید). نابود کردن. تلف کردن. افناء: او را بغرامت آن اتلاف و تضییع مؤاخذت کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
- اتلاف کردن، اسراف. تلف کردن.

فرهنگ معین

(مص م.) تلف کردن، نابود کردن، (مص ل.) هلاک یافتن، وقت بیهوده وقت را صرف کردن، به کارهای ناسودمند پرداختن و از وقت بهره نگرفتن. [خوانش: (اِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

تلف کردن، نیست کردن، نابود کردن، تباه کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تباه کردن، نیست کردن، نابودی

مترادف و متضاد زبان فارسی

افنا، تابودی، تباهی، تبذیر، تلف، ولخرجی، هدر

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ نابود کردن از میان بردن، نیست شدن، تباهاندن ‎ (مصدر) هلاک کردن نیست کردن نابود کردن تلف کردن افنا ء، (مصدر) هلاک یافتن، از بین بردن یا معیوب ساختن مال غیر بطور مستقیم بدون تقصیر یا با تقصیر مقابل تسبیب. یااتلاف وقت. بیهوده وقت را صرف کردن بکارهایی نا سودمند پرداختن و از وقت بهره برنگرفتن. هلاک کردن، نابود کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر