معنی انفجار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

انفجار. [اِ ف ِ] (ع مص) سپید گردیدن آخر شب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روشن گردیدن بامداد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). روشن شدن صبح. (از اقرب الموارد). || رسیدن بلاها ازهر سو. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روان شدن آب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن جرجانی). بدرآمدن آب. (غیاث اللغات) (آنندراج). شاریده شدن آب. (مصادر زوزنی). خروج آب از منبع خود. (تفسیر ابوالفتوح رازی). || جوانمردی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کرم و جوانمردی کردن. (از اقرب الموارد). || روان شدن ریم از دنبل. (غیاث اللغات) (آنندراج). انفجار قرحه، سر بازکردن ریش. (یادداشت مؤلف). شکافته شدن. باز شدن سرچیزی (مانند دمل). || ترکیدن بمب و مانندآن. (فرهنگ فارسی معین). || (اصطلاح طب) تفرق اتصال در وسط ورید. (از کشاف اصطلاحات الفنون).

فرهنگ معین

سپیده دم شدن، روان شدن آب، ترکیدن و باز شدن سر چیزی، ترکیدن بمب. [خوانش: (اِ فِ) [ع.] (مص ل.)]

فرهنگ عمید

(شیمی) واکنش شیمیایی بسیار سریع که ضمن آن مقادیر زیادی گاز و گرما تولید می‌شود،
[قدیمی] روان شدن آب،
[قدیمی] شکافته شدن،
[قدیمی] سپیده‌دم شدن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

پکش، پکیدن، تراکش، ترکش، ترکیدن

کلمات بیگانه به فارسی

پکیدن - پکش

مترادف و متضاد زبان فارسی

ترکیدن، جوشش، غلیان، فوران، شکافتن

فرهنگ فارسی هوشیار

سپید گردیدن آخر شب، روشن شدن صبح، رسیدن بلاها از هر سو، ترکیدن بمب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر