انقراض در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
انقراض. [اِ ق ِ] (ع مص) رفتن و درگذشتن، یقال انقرض القوم، اذا درجوا و لم یبق منهم احد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بریده شدن. به آخر رسیدن مدت. (آنندراج). به آخر رسیدن. (ترجمان القرآن جرجانی). سپری شدن. (تاج المصادر بیهقی). برسیدن گروهی. (مصادر زوزنی). بریده شدن و گاهی به آخر رسیدن مدت از این مراد باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). بسر آمدن مدت. (یادداشت مؤلف). || (اِمص) انعدام و نابودی و تمام شدگی و بسرآمدگی و اتمام و انجام و آخر. (ناظم الاطباء).
- انقراض زمان، آخر زمان. (ناظم الاطباء).
از میان رفتن، برچیده شدن، سپری شدن. [خوانش: (اِ قِ) [ع.] (مص ل.)]
از میان رفتن، نابود شدن،
بریده شدن،
سرنگونی، واژگونی، انهدام، زوال، نابودی، انحطاط، تلاشی، ضعف
رفتن و درگذشتن، بسر آمدن مدت، سپری شدن
فرومیرِش
براندازی



