معنی بشریت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
بشریت. [ب َ ش َ ری ی َ] (اِ) (مص جعلی، اِ مص) انسانیت. (ناظم الاطباء). مردمی: کمترین درجه اندر صحو رؤیت بازماندگی بشریت بود. (کشف المحجوب ص 233).
گفتم: ز وادی بشریت توان گذشت
گفتا: توان اگر نبود مرکبت جمام.
خاقانی.
- ضعف بشریت، ناتوانی انسانی: از ضعف بشریت تاب آفتاب نیاورد. (گلستان).
- طبع بشریت، طبعیت و خوی انسانی و سرشت انسانی. (ناظم الاطباء): و محمود نیز آنرا که ساختند خریداری کرد بطبع بشریت که نتوانست دید کسی را که جای او را سزاوار باشد. (تاریخ بیهقی).
وضع یا کیفیت بشر بودن، نوع انسان، مجموعه انسان ها، منش یا رفتار انسانی، انسانیت. [خوانش: (بَ شَ یَّ) [ع.] (اِ.)]
انسان بودن،
انسانیت، مردمی،
(اسم) نوع انسان، تمام انسانها،
آدمیت، انسانیت، مردمی،
(متضاد) حیوانیت
انسانیت، مردمی