معنی ترمیم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ترمیم. [ت َ] (ع مص) اصلاح کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). اصلاح کردن بنا را. (از المنجد). مرمت کردن چیزی را. (آنندراج): رمم الحائط ترمیماً؛ اصلاح کرد آن دیوار را. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) مرمت کردن، باسازی.

فرهنگ عمید

مرمت کردن، اصلاح‌ کردن خلل یا خرابی چیزی،

حل جدول

نوسازی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بازسازی

مترادف و متضاد زبان فارسی

اصلاح، جبران، بازسازی، تعمیر، مرمت،
(متضاد) تخریب، اصلاح کردن، مرمت کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

اصلاح کردن، مرمت کردن

فرهنگ فارسی آزاد

تَرْمِیم، مَرَمَّت کردن، اصلاح کردن نقص یا خرابی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر