معنی ترویج در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ترویج. [ت َرْ] (ع مص) رایج کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). روان کردن. (تاج المصادر بیهقی). روایی دادن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (غیاث اللغات). رواج دادن کالا. (از اقرب الموارد) (از المنجد). || آرایش دادن کلام و مبهم ساختن آن چنانکه حقیقت آن درک نشود. (از المنجد). || تعجیل کردن چیزی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). || دوام یافتن غبار بر سر شتر. (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(تَ) [ع.] (مص م.) رواج دادن.

فرهنگ عمید

رواج دادن، رونق دادن،
روا کردن چیزی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رواگی، گسترش

کلمات بیگانه به فارسی

گسترش

مترادف و متضاد زبان فارسی

ابلاغ، اشاعه، انتشار، تبلیغ، تداول، رواج، روایی، نشر

فرهنگ فارسی هوشیار

رایج کردن، روان کردن

فرهنگ فارسی آزاد

تَرْوِیج، رواج دادن، رَونق دادن، روا داشتن،

پیشنهادات کاربران

پخش

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر