تعویض در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
تعویض. [ت َع ْ] (ع مص) عوض دادن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عوض کردن. (آنندراج). بدل دادن. (از اقرب الموارد): عوضته ُ من هبته خیراً. (اقرب الموارد): و احسن امیرالمؤمنین انتقاله الی دارالقرار لعلمه بتعویض اﷲ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300).
فرهنگ معین
(تَ) [ع.] (مص م.) بدل کردن، عوض کردن.، ~روغنی جایی که روغن موتور، فیلتر هوا و مانند آن را در ماشین عوض می کنند.
فرهنگ عمید
عوض کردن،
عوض دادن،
فرهنگ واژههای فارسی سره
جابه جایی، جایگزینی، جابجایی
کلمات بیگانه به فارسی
جایگزینی - جا به جایی
مترادف و متضاد زبان فارسی
تاخت، تبادل، تبدل، تبدیل، تغییر، دگش، عوض، مبدل، معاوضه، عوض کردن، بدل کردن، پناه جستن
فرهنگ فارسی هوشیار
عوض دادن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.