معنی دستکش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(دَ کَ یا کِ) (اِمر.) پوشاک نخی، ابریشمی، پشمی، چرمی یا پلاستیکی که با آن دست را به منظور گرم نگه داشتن و یا محافظت کردن بپوشانند.

(ص.) رام، مطیع، زبون، (اِ.) نوعی نان. [خوانش: (دَ کِ)]

فرهنگ عمید

پوشاک دست که با نخ یا پشم می‌بافند یا از چرم نازک یا پوست یا پارچه به‌اندازۀ دست و به شکل دست درست می‌کنند،
(صفت مفعولی) [قدیمی، مجاز] اصیل، نجیب، خصوصاً در مورد اسب: چو بیدار شد رستم از خواب خوش / برآشفت با بارۀ دستکش (فردوسی: ۲/۲۷)،
[قدیمی] کسی که به چیزی دست بکشد،
[قدیمی] چیزی که به آن دست بکشند،
[قدیمی] نابینا که دست خود را به دیوار بکشد و راه برود،
[قدیمی] کسی که دست نابینایی را بگیرد و با خود راه ببرد،
[قدیمی] چیزی که با دست بکشند مثل کمان و کباده،
[قدیمی] سائل و گدا که پیش مردم دست‌ دراز کند: بِه که به کاری بکنی دستخوش / تا نشوی پیش کسان دستکش (نظامی۱: ۵۱)،
[قدیمی] مزد دست، دستمزد، دسترنج،
[قدیمی] نوعی نان: دستکش کس نیَم از بهر گنج / دستکشی می‌خورم از دسترنج (نظامی۱: ۵۲)،
۱۱. [قدیمی] محکم، مضبوط، استوار،
۱۲. [قدیمی] ریاضت‌دیده، ازکاردرآمده،
۱۳. [قدیمی] اسب نجیب و اصیل،

فرهنگ فارسی هوشیار

پوشاک دست و بمعنی دست کشیدن به چیزی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر