معنی دیپلم در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

دیپلم. [ل ُ] (فرانسوی، اِ) دیپلوم و آن در اصل ابلاغی بود بر دو لوحه ٔ مومی یا بر ورقه ای که آن را لوله میکردند. امپراطوران روم به چاپارهادیپلومهایی میدادند که بر طبق آن مزایائی (از قبیل استفاده از اسب) به آنان تعلق میگرفت. به همین جهت این لفظ در زبانهای اروپائی اطلاق میشود به نوشته ای که دارای مهر و امضای مقامات مجاز است و در حق کسی که دیپلم بنام اوست مزایایی برقرار میکند. در ایران بالاخص به تصدیق نامه ٔ اتمام تحصیلات خاصه تحصیلات متوسطه گفته میشد که امروز بجای آن در مورد تحصیلات ابتدائی ومتوسطه گواهینامه و در مورد تحصیلات عالیه دانشنامه میگویند. (از دائره المعارف فارسی). گواهینامه. شهادتنامه. اجازه. تصدیق نامه. تصدیق. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

گواهی نامه (تحصیلی)، پروانه. [خوانش: (لُ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

گواهی‌نامۀ پایان تحصیلات دورۀ متوسطه،
گواهی‌نامۀ پایان تحصیلات عالی (لیسانس یا دکتری)
گواهی‌نامۀ پایان یک دورۀ آموزشی،
(صفت) ویژگی کسی که دارای این گواهی‌نامه است،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تصدیق، دانشنامه، کارنامه، گواهی، گواهی‌نامه، مدرک

فرهنگ فارسی هوشیار

گواهینامه، پروانه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر