معنی نارنجی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نارنجی. [رَ / رِ] (ص نسبی) هر چیزی که به رنگ پوست نارنج باشد. (ناظم الاطباء). زرد که کمی به سرخی زند. زرد مایل به سرخی. به رنگ پوست نارنج از برون سوی:
آنکه بر پیر کند موزه ٔ نارنجی عیب
تا نکرده ست به پا بر ویش انکاری هست.
نظام قاری.

فرهنگ معین

هر یک از رنگ های واقع در طیف سرخ و زرد، به رنگ نارنج. [خوانش: (رِ) (ص.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

نارنگی

گویش مازندرانی

نوعی سبزی صحرایی که در خوراک ماش پتی ریزند

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) منسوب به نارنج آنچه برنگ پوست نارنج باشد زرد که کمی بسرخی زند: آنکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تا نکردست بپا بر ویش انکاری هست. (نظام قاری)، ساخته شده از نارنج.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر