معنی هدینه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

هدینه. [هََ ن َ / ن ِ] (اِ) زینه پایه باشد که نردبان است. (برهان) فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف هدینه را به معنی آرامی و سکون و رفاهیت آورده اما در عربی هدنه به ضم اول بدین معنی آمده است. (حاشیه ٔ برهان چ معین).

فرهنگ معین

(هَ نَ) (اِ.) زینه پایه، نردبان.

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) یکی هدی (قربانی که بمکه فرستند)، تحفه ارمغان پیشکش: ((ای جان جان جانرابکش تاحضرت جانان ما وین استخوان راهم بکش هدیه برعنقای ما. )) (دیوان کبیر) توضیح این کلمه را فصیحان فارسی بفتح اول وسکون دوم وتخفیف سوم آورده اند: درتداول امروز تلفظ کنند. یا هدیه جان. پیغام: ((هدیه جانم روان دارید بردست صبا. )) (خاقانی)، مکتوب نوشته. یاهدیه دندان. پولی که پس ازضیافت فقرا و مساکین برسم هدیه بایشان دهند؛ دندان مزد. یا به هدیه فرستادن. بعنوان تحفه وارمغان فرستادن: ((کدام دولت پیداشد ازکواکب سعد که آن سپهر برتوبهدیه نفرستادک)) (مسعودسعد) -3 پولی که خواستگار برای جشن عروسی پردازد؛ شیربها: ((بدوگفت سیندخت هدیه کجاست ک اگر دیدن آفتابت هواست. )) (شا. لغ. ) -4 آنچه خدادربندگان آفریند ازخصال وصفات ودیعه: ((خردهدیه اوست درماکه مارا بفرمان اوشد خرد جفت باجان. )) (ناصرخسرو) -5 رونمایی که بعروس دهند: ((عروسان سرکلک تودرپرده شدندازمن مراهم هدیه ای باید که هریک روی بنماید. )) (خاقانی) -6 آنچه ازسفربعنوان تحفه برای خویشاوندان ودوستان آورند، ره آورد سوقات. ‎ -7 بهای قرآن (چون خرید وفروش آندرشرع نارواست برای صورت سازی بجای قیمت هدیه گویند) .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر