معنی پذیرش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پذیرش. [پ َ رِ] (اِمص) مصدر دوم پذیرفتن. قبول. پذیرفتاری. تعهّد. تقبّل. فرمانبرداری. (برهان): و به بخارا شدند [یعنی حسین طاهر و عبداﷲ صابونی] و امیر خراسان را پذیرشها کردند به مالهاء بزرگ. (تاریخ سیستان).
بدادو دهش دل بیارای ورای
پذیرش کن از نیکوی با خدای.
اسدی.
خردمند رو از پذیرش نتافت
بغوّاصی در بدریا شتافت.
نظامی.

فرهنگ معین

فرمانبرداری، قبول، به رسمیت شناخته شدن نماینده یک دولت نزد دولتی دیگر. [خوانش: (پَ رِ) (اِمص.)]

فرهنگ عمید

پذیرفتاری، پذرفتاری، قبول،
تعهد، آگرمان،
فرمان برداری،
(اسم) قسمتی در بیمارستان، هتل و امثال آن که وظیفۀ متصدی آن ثبت‌نام مراجعین است،

مترادف و متضاد زبان فارسی

اجابت، استجابت، پذیرایی، تقبل، عهده‌گیری، قابلیت، قبول، مطاوعت،
(متضاد) رد

فرهنگ فارسی هوشیار

تعهد، قبولی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر