معنی پشتوانه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پشتوانه. [پ ُ ن َ /ن ِ] (اِ مرکب) پشتیوان. پشتیبان. || سپرده ای است که کسی برای اعتبار خود در بانک معین میکند. (از لغات فرهنگستان).

فرهنگ معین

سپرده بانکی، مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار چاپ اسکناس تعیین و نگه داری می شود. [خوانش: (پُ نِ) (اِمر.)]

فرهنگ عمید

[مجاز] پشتیبان،
(اسم) (بانک‌داری) سپرده‌ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند، کوورتور،
(اسم) (بانک‌داری) طلا، نقره، جواهر، و سایر اشیای گران‌بها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگهداری می‌شود،

مترادف و متضاد زبان فارسی

اعتبار، تضمین، پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیه‌گاه، ظهیر، حامی، مددکار، معین، یار، یاور

فرهنگ فارسی هوشیار

سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر