معنی پوزخند در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

پوزخند. [خ َ] (اِ مرکب) تبسمی بقصد انکار یا تحقیر و استهزاء. خنده ٔ به استهزاء. تهانف. پوزه خند. پوزخنده. لب خندی که خداوند آن خواهد با قهقهه خندد لیکن خودداری کند. از بیت ذیل خاقانی ظاهراً چنین مستفاد میشود که اصل این کلمه پوست خند یا پوست خنده بوده است:
ور چه نگشائی لب و در پوست بخندی
از رشته ٔ جانم گره غم بگشائی.
خاقانی.

فرهنگ معین

(خَ) (اِمر.) لبخند تمسخرآمیز.

فرهنگ عمید

لبخندی که از روی تحقیر و استهزا به کسی بزنند، لبخند مسخره‌آمیز،

فرهنگ فارسی هوشیار

لبخند مسخره آمیز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر