معنی کادر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
کادر. (فرانسوی، اِ) قاب. چهارچوب. چوب یا فلزی که دور عکس یا آئینه قرار دهند. || در تداول ایرانیان بهیئت اداره کننده ٔ یک اداره یا یک بنگاه اطلاق میشود.
شکلی هندسی یا زینتی که نوشته یا تصویری را برای مشخص یا متمایز شدن در داخل آن قرار می دهند، اشخاص آموزش دیده یا دارای تخصص لازم برای کار در یک سازمان معین، پایوران (فره)، چهارچوب، قالب، محدوده،
خط یا خطوطی که نوشته یا تصویر را برای مشخص و متمایز شدن در درون آن قرار میدهند،
چهارچوبی از جنس چوب، فلز، یا پلاستیک که عکس، تابلو، یا آینه را در آن قرار میدهند، قاب،
گروهی از افراد که با تخصصها و وظایف یکسان در خدمت سازمان معینی هستند: کادر مهندسی، کادر آموزشی،
[مجاز] چهارچوب، محدوده،
چارچوب، قاب، پرسنل، کارمند، مستخدم
حدود، قاب، چوب یا فلزی که دور عکس یا آئینه قرار دهند