سرلوحه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

سرلوحه. [س َ ل َ / لُو ح َ / ح ِ] (اِ مرکب) نقاشی و تهذیب در اول کتاب. رجوع به سرلوح شود.

فرهنگ معین

عنوان، اصل، اساس. [خوانش: (~. لَ حَ یا حِ) [فا - ع.] (اِمر.)]

فرهنگ عمید

نام یا عنوانی که بالای نامه یا صفحۀ کتاب بنویسند،
تذهیب و نقش‌ونگار که در قدیم در بالای نخستین صفحۀ کتاب خطی رسم می‌کردند و گاه نام کتاب را هم در آن می‌نوشتند،

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرلوح، مقدمه، الگو، سرمشق، نمونه، برنامه، دستور کار

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ آنچه بالای نامه کتیبه در ورودی و مانند آن نگارند عنوان، اصل اساس.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر