معنی معاشقه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

معاشقه.[م ُ ش َ ق َ / ش ِ ق ِ](از ع، اِمص) عشقبازی با هم.(ناظم الاطباء). عشقبازی کردن. تصابی.(یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل و ذیل آن شود.

فرهنگ معین

(مص ل.) عشق ورزیدن با کسی، (اِمص.) عشقبازی. [خوانش: (مُ شَ قَ یا ش ق) [ع. معاشقه]]

فرهنگ عمید

با کسی عشق ورزیدن، عشق‌بازی کردن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مهرورزی، هم مهری

مترادف و متضاد زبان فارسی

تجمش، عشقبازی، عشق‌ورزی، معاشقت، مغازله، ملاعبه، مهرورزی، عشقبازی کردن، مهر ورزیدن

فرهنگ فارسی هوشیار

عشقبازی با هم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر