معنی موعد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
موعد. [م َ ع ِ] (ع اِ) وعده جای. (منتهی الارب). وعده جای و وعده گاه. (ناظم الاطباء). جای وعده کردن. (غیاث). جای وعده کردن و وعده دادن. (آنندراج). وعده گاه. ج، مواعد. (مهذب الاسماء). مکان پیمان. جای عهد و پیمان. وعده جای. جای وعده. (یادداشت مؤلف):
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا، موعد دیدار کجاست.
حافظ.
- موعد کارزار، جای کارزار.
- || وقت کارزار.
|| (اِ) وعده و هنگام اجرای کاری و هنگام وعده. (ناظم الاطباء). وقت وعده کردن. (غیاث) (آنندراج). || (اصطلاح بازرگانی) سررسید. (یادداشت مؤلف). نوید. وعد. وعده. سر وعده. امد. اجل. مهلت. میعاد. زمان پیمان. زمان عهد و پیمان. زمان وعده. آن هنگام که برای اجرای امری یا حضور در جایی وعده داده شده است. (از یادداشت مؤلف): اگر فی المثل چهار ماه هم از موعد بگذرد زحمت نمی دهد و منفعت نمی خواهد. (نامه ٔ فاضل خان گروسی به آقاخان محلاتی از سبک شناسی ج 3 ص 336).
- موعد قراولی، در اصطلاح نظامی، پاس. (لغات فرهنگستان).
- موعد مقرر، زمان مقرر برابر وعده. زمانی که قبلاً تعیین شده است.
موعد. [م َ ع ِ] (ع مص) نوید دادن. (منتهی الارب). وعده دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). وعده کردن. (تاج المصادر بیهقی).
(مُ عِ) [ع.] (اِ.) زمان یا مکان وعده داده شده. ج. مواعد.
جای وعده کردن،
زمان وعده دادن،
عهدوپیمان،
(اقتصاد) سررسید،
زمان تعیین شده برای انجام کاری
زمان، سررسید
زمان - سررسید
مهلت، وعده، فصل، موسم، موقع، وقت، هنگام، اجل
وعده گاه، مکان پیمان، جای عهد و پیمان، جای وعده
مَوعِد، (اسم مکان و زمان وَعَدَ) موقع وعده داده شده، مکان وعده، زمان وعده، وعده، عهد و پیمان، (جمع: مَواعِد)،