معنی نوره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

نوره. [ن َ / نُو رَ / رِ] (اِ) چوبی که سقف خانه را بدان پوشند. (برهان قاطع) (آنندراج). تیری بود که سقف خانه را بدان بپوشند. (جهانگیری). چوب خرمن کوب. طربیل. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). معرب آن نورج است. (از تاج العروس). رجوع به نورج شود.

نوره. [ن َ / نُو رَه ْ] (ص مرکب) نوراه. نوپا. کره اسب نوزین. (یادداشت مؤلف).

نوره. [رَ / رِ] (از ع، اِ) چیزی است که برای دور کردن مو از بدن به کار برند، و آن آهک و زرنیخ به هم ساییده است. (از غیاث اللغات). حلاق الشعر. (برهان قاطع).آهک. (جهانگیری). نوره را از آن جهت نوره گویند که اندام را روشن و سفید و تازه کند. (از ترجمه ٔ صیدنه). موی بر. مرکّبی که از آهک و زرنیخ و خاکستر و امثال آن کنند و به طلاء آن موی از تن بشود، فارسی آن آهک است. (بحر الجواهر از یادداشت مؤلف). واجبی. طین. حنازرد. (یادداشت مؤلف). تنویر. دارو. || نشان ستور. || قطران. || زن نیک جادوگر. (منتهی الارب).

نوره. [ن َ وَ رِ] (اِخ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج، در 10 هزارگزی مغرب سنندج و 8 هزارگزی جنوب جاده ٔ سنندج به مریوان در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 1250 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و چشمه، محصولش غلات و لبنیات و میوه های صیفی، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

فرهنگ معین

(رِ) [ع. نوره] (اِ.) واجبی، مخلوطی از زرنیخ و آهک که برای زدودن موهای بدن به کار می رود.

فرهنگ عمید

مخلوط آهک و زرنیخ که برای ازالۀ موی بدن به کار می‌برند، واجبی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آهک‌زرنیخ، واجبی

گویش مازندرانی

ترکیبی ازآهک و زرنیخ برای ستردن موی بدن

فرهنگ فارسی هوشیار

نوره در فارسی اژه، نشان ستور، جادو گر: زن (اسم) مخلوطی است از آهک و زرنیخ که برای ستردن موی بدن بکار رود: واجبی دارو تنویر.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری