معنی احاطه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

گرداگرد چیزی را گرفتن، فهمیدن و فراگرفتن به طور کامل و تمام. [خوانش: (اِ طِ) [ع. احاطه] (مص م.)]

فرهنگ عمید

گرداگرد چیزی را گرفتن، دور چیزی را گرفتن،
[مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

گرد برآمدن، فراگرفتن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تبحر، تسلط، مهارت، وقوف، محاصره

فرهنگ فارسی هوشیار

گرد چیزی در آمدن

فرهنگ فارسی آزاد

اِحاطَه، در میان گرفتن، دور چیزی را گرفتن، در امری اطلاع و مهارت داشتن، درک کامل نمودن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر