معنی ارتش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ارتش. [اَ ت ِ] (اِ) لغتی که در این ایام به مجموع سپاهیان مملکت داده اند. رجوع به ارتشتار و ارتیشدار شود.

ارتش. [اَت َ] (اِخ) رودیست در جنوب کیماک. (حدود العالم).

فرهنگ معین

(اَ تِ) (اِ.) نیروهای نظامی یک کشور.

فرهنگ عمید

مجموع نیروهای نظامی یک کشور،
بخشی از نیروی نظامی بعضی از کشورها،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جند، جیش، خیل، سپاه، فوج، قشون، گند، لشکر، نظام

فرهنگ فارسی هوشیار

مجموع سپاهیان مملکت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر