معنی مومن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

حل جدول

باخدا، باایمان

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

باورمند

کلمات بیگانه به فارسی

باورمند

مترادف و متضاد زبان فارسی

باایمان، بادیانت، پارسا، پرهیزگار، دیندار، گرونده، متدین، متقی، متورع، مذهبی، مسلمان، معتقد،
(متضاد) کافر

فرهنگ فارسی هوشیار

باور دار گرویده (اسم) کسی که بخدا و رسول ایمان آورده دارنده ایمان با ایمان برویده گرویده جمع: مومنون مومنین: اگر مومن بود او را رزق دهد در دنیا و مزد بزرگوار در آخرت. گرونده به خدای تعالی، قبول کننده شریعت، دیندار و متدین

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر