معنی وضوح در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
وضوح. [وُ] (ع مص) ضحه. روشن و پیدا و آشکار گردیدن کار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). هویدا شدن و روشن شدن. (تاج المصادر بیهقی). || (اِمص) روشنی. پیدایی. ظهور.
(وُ) [ع.] (اِمص.) آشکاری، هویدایی.
آشکار بودن، پیدایی، روشن شدن امر،
سرراستی، روشنی
روشنی
آشکارایی، ایضاح، روشنی، صراحت، هویدایی،
(متضاد) ابهام
آشکارگی آشکاری پیداکی ویناکی پیدایی هویدایی (مصدر) روشن و آشکار گردانیدن، (اسم) آشکارایی هویدایی.