چهارشنبه سوری
-
چهارشنبه سوری یکی از جشنهای ایرانی است که در غروبِ سهشنبه، شبِ پیش از آخرین چهارشنبهٔ ماه اسفند برگزار میشود و برافروختن و پریدن از روی آتش مشخصهٔ اصلی آن است. این جشن اولین جشن از مجموعهٔ جشنها و مناسبتهای نوروزی است که با برافروختن آتش و برخی رفتارهای نمادین دیگر، بهصورت جمعی در فضای باز درون و بیرون از خانه برگزار میشود.
برخی پژوهشگران واژهٔ «سور» در ترکیب «چهارشنبهسوری» را بهمعنای «جشن» میدانند، در حالی که دیگر پژوهشگران «سور» را شکلی دیگر از «سُرخ» میدانند (مانند گل سوری بهمعنای گل قرمز.. لازم است ذکر شود که سور در زبان پشتو لری بختیاری و کردی به معنای سرخ میباشد) و آن را نشانهای از سرخبودن آتش، یا سرخی و سلامتی فرد میدانند. گونهٔ تلفظ چارشمبه-سُرخی در اصفهان و استفاده از سور بهجای سرخ در لهجهٔ عمومی، این دیدگاه را قابل اعمادتر میکند.
اگر چهارشنبهسوری را جشنی کهن و متعلق به دوران پیش از اسلام بدانیم، با دو مشکل مواجه خواهیم بود: اول اینکه ایرانیان قبل از اسلام، هفته نداشتند و هریک از روزهای ماه را به نامی میخواندند، دیگر اینکه بیاحترامی به آتش و پریدن از روی آن با سنت زرتشتیان سازگار نیست. (البته در این باره چنین توضیحی نیز منطقی است که در همان نام روزها، نام روزهای یکم، هشتم، پانزدهم و بیستوسوم هر ماه نام خداوند است ـ اورمزد و دی ــ و از این رو آن که صورتِ نخستین هفته در آن هنگام وجود داشته و روزهای دست کشیدن از کار بوده باشد قابل توجه است جدا از آن که هفته در شکل کنونیاش و بهویژه فراگیریاش در جهان شکلی مانوی دارد که آن هم برآمده از فرهنگ ایرانیان بهشمار میرود و افزون بر اینها از آنجا که هنوز هم شکل آغازین چهارشنبهسوری در قالب آتش برپا کردنِ بر بامها در جاهایی از ایران، از جمله در خراسان جنوبی، بازمانده است این که این جشن ریشهای ایران باستانی دارد تقریباً مورد توافق همهٔ پژوهشگران است اما قطعاً طی رویدادهایی در دورهٔ میانه / اسلامی، احتمالاً قیامهایی چون ابومسلم، دگرگون شدهاست)
یک یا دو روز پیش از آخرین چهارشنبهٔ سال، مردم برای گردآوری هیزم، بوته، خارشتر، برگ خرما (شهر خور)، علف هرز (گاوان) یا ساقهٔ برنج (گیلان) به بیرون میروند. در بعدازظهر، پیش از شروع چهارشنبهسوری، هیزمها در حیاط خانه، یا خیابان یا میدان روستا یا شهر چیده میشوند. این هیزمها در دستههایی یک، سه، پنج یا هفت عددی (همیشه در عددی فرد) به فاصلهٔ چند متری از هم چیده میشوند. در غروب آفتاب یا اندکی پس از آن، هیزمها آتش زده میشوند و مردان، زنان، و کودکان در حالی که «سرخی تو از من، زردی من از تو» میخوانند، از روی آن میپَرَند. اعتقاد بر این است که چنین کاری، آنها را در طول سال بعد از بیماری و بدبختی مصون خواهد داشت. در برخی مکانها (همچون نائین، انارک، خور، و ارومیه) آتشها بر روی پشت بام افروخته میشوند و یک کوزهٔ آب بروی آن ریخته میشود و خاکستر آن به درون خیابان انداخته میشود؛ در برخی دیگر از مکانها، مراسم بر روی تپه انجام میشود.
هیچکس نباید بر روی آتش بدمد؛ پس از آنکه همهٔ اهالی خانه از روی آتش پریدند، میبایست آتش را به حال خود رها کرد تا خاموش شود یا بهوسیلهٔ آب (مثلاً در خور) آن را خاموش کرد. اگر مراسم در حیاط برگزار شد، خاکستر آتش میبایست توسط یکی از اعضای خانواده، معمولاً یک دختر نابالغ، برداشتهشود. او خاکستر را با خاکانداز به چهارراهی که محل انباشت خاکسترهاست حمل میکند و به خانه بازمیگردد. هنگام رسیدن به خانه، او باید در بزند و پرسش و پاسخهای زیر ردوبدل شوند: «کیست؟» «منم». «از کجا میآیی؟» «از عروسی». «چه آوردهای؟» «سلامتی.