معنی جسارت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(جَ رَ) [ع. جساره] (مص ل.) دلیر شدن، گستاخی کردن.
دلیری، بیباکی، بیپروایی،
گستاخی،
گستاخی، دلیری، بی باکی، شهامت، بی پروایی
گستاخی، دلیری، بی پروایی، بی باکی
گستاخی
بیپروایی، تهور، جرات، دلیری، شوخی، شهامت، گستاخی، وقاحت
گستاخی و تجاوز از حد خود، تهور و دلیری
جَسارَت، (جَسَرَ، یَجْسُرُ) جُرأت کردن، جُرأت اقدام داشتن، دلیری، گستاخی و بی پروائی،