سنبل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
(سَ بَ) (اِ.) (عا.) کار سرسری، سطحی.
(سُ بُ) [ع.] (اِ.) خوشه.
(سُ بُ) (اِ.) = زمبل. زمبول: گیاهی است از تیره سوسنی ها دارای برگ های دراز و گل های خوشه ای به رنگ بنفش. پیاز آن را در گلدان می کارند.
کار سرسری و سردستی،
* سنبل کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] کاری را سرسری انجام دادن و از سر وا کردن،
(زیستشناسی) خوشۀ جو یا گندم، خوشه،
(زیستشناسی) گیاهی از تیرۀ سوسنیها با برگهای دراز و گلهای خوشهای به رنگ بنفش،
[مجاز] زلف معشوق،
* سنبل ختایی: (زیستشناسی) گیاهی پایا از تیرۀ چتریان و معطر که عرق ریشه و دانههای آن در عطرسازی و تهیۀ شیرینی و شربت به کار میرود،
* سنبل رومی: (زیستشناسی) گیاهی بیابانی با برگهای دراز خوشبو، گلهای ریز و ریشه و ساقۀ سخت که در طب به کار میرود و خواص آن شبیه سنبلالطیب است، ناردین، نردین،
گل هفت سین
آبرود
ابرود
خوشه، نوعی گل
خوشه، جمع سنابل
نام گلی است
سُنْبُل، خوشه- گیاه و گل سنبل (جمع:سَنابِل)