فضا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
مکان فراخ، زمین وسیع، کیهان، آن سوی جوّ. [خوانش: (فَ) [ع. فضاء] (اِ.)]
فرهنگ عمید
(فلسفه، فیزیک) جهان سهبعدی بیکران که اجسام و رویدادها در آن هستند یا اتفاق میافتند،
ناحیۀ آن سوی جو یا منظومۀ شمسی،
محیط: فضای اختناقآور،
ساحت: فضای منزل دَم دارد،
حل جدول
کیهان
فرهنگ واژههای فارسی سره
اسپاش، کیهان، فراسو، فرامون
مترادف و متضاد زبان فارسی
جا، حجم، حیاط، ساحت، صحن، عرصه، محوطه، مکان، میدان، آتمسفر، آسمان، سپهر، فلک، کیهان، هوا، جو، محیط
فرهنگ فارسی هوشیار
خوراک در هم خرواک آمیخته، فرمانروا (اسم) مکان وسیع زمین فراخ ساحت، مکانی که کره زمین در منظومه شمسی اشغال می کند.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.