معنی ماسه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ماسه. [س َ / س ِ] (اِ) سنگ ریزه ٔ خردتر از شن. شن بسیار ریز ناآمیخته با خاک. رمل. فُرش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شن ریز و نرم و بدون خاک که آن را با سیمان مخلوط کنند و در ساختمان بکار برند. توضیح آنکه در زمین شناسی ماسه عبارت است از ذرات سنگ ریزه ای که قطر هریک از سنگ ریزه هایش از شن کوچکتر و از ذرات غبار بزرگتر است. سنگ ریزه ٔ درشت آن را شن گویند. (از فرهنگ فارسی معین). || قسمی ماهی بحر خزر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ عمید

شن نرم که درشتی دانه‌هایش از چند میلی‌متر بیشتر نباشد،

حل جدول

رمل، سنگریزه، شن

مترادف و متضاد زبان فارسی

رمل، سنگریزه، شن،
(متضاد) ریگ

فرهنگ فارسی هوشیار

سنگ ریزه خردتر از شن، شن بسیار ریز ناآمیخته با خاک

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر