مخلوط در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
مخلوط. [م َ] (ع ص) آمیخته شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آمیخته و درهم و شوریده و سرشته. (ناظم الاطباء).
- مخلوط شدن،آمیخته شدن. (ناظم الاطباء).
- مخلوط کردن، آمیختن و سرشتن و شوریدن. (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(مَ) [ع.] (اِمف.) آمیخته شده، به هم آمیخته، به گونه ای که قابل جداسازی باشند. مق. محلول.
فرهنگ عمید
آمیختهشده، درهمشده، بههم آمیخته،
حل جدول
آمیزه
قاطی پاطی
فرهنگ واژههای فارسی سره
آمیخته، درهم
کلمات بیگانه به فارسی
درهم، آمیخته
مترادف و متضاد زبان فارسی
آمیخته، آمیزه، درهم، درهمآمیخته، قاطی، مختلط، ممزوج
فرهنگ فارسی هوشیار
آمیخته شده، در هم و شوریده
پیشنهادات کاربران
میکس
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.