معنی آبار

لغت نامه دهخدا

آبار

آبار. (اِ) اُسْرُب. سرب. || سرب سوخته. آنُک محرق. رصاص اسود. (قاموس). سرب سیاه. و طریقه ٔ ساختن آن آن است که سرب را در تابه ای آهنین نهند و کاسه ای که بن آن سوراخ است بر روی تابه واژگون کنند و بدمند تا آنگاه که سرب سوخته گردد و آن در علاج ریشها و بواسیر و سرطان بکار است. و نیز توتیا و اثمد را آبار نام داده اند، چه ماده ٔ عامله ٔ آن سرب سوخته است.

آبار. (اِ) دفتر حساب و دیوان حساب و آن را آواره و آوارجه نیز گویند و شاید کلمه صورتی از آمار و آماره است.

آبار. (ع اِ) ج ِ بئر.

آبار. (اِخ) نام قریه ای به واسط.

فرهنگ معین

آبار

[ع.] (اِ.) جِ بئر؛ چاه ها.

فرهنگ عمید

آبار

بئر

دارویی که از سرب و گوگرد تهیه می‌شد و در چشم‌پزشکی کاربرد داشت،

حل جدول

آبار

چاه ها

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آبار

چاهها

فرهنگ فارسی هوشیار

آبار

(تک بئر) چاه ها (اسم) جمع بئر چاهها.

فرهنگ فارسی آزاد

آبار

آبار، چاههای آب (مفرد: بئر)،

معادل ابجد

آبار

204

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری