معنی آبشار

لغت نامه دهخدا

آبشار

آبشار. (اِ مرکب) (از: آب، ماء + شار، از شاریدن به معنی فروریختن، سکب) آب جوی ونهر بزرگ که از بلندی فروریزد. مصب. شَلاّ له. || سنگ مشبک که بر دهانه ٔ ناودانها نصب کنند.

فرهنگ معین

آبشار

رودی که در مسیر خود از بلندی به پایین فرو ریزد، سنگ مشبک که بر دهانه ناودان ها نصب کنند، یکی از حرکات حمله ای در والیبال و پینگ پنگ و تنیس، پرش و زدن توپ از بالای تور به زمین حریف با زاویه ای تند. (فره). [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

آبشار

(زمین‌شناسی) آب جوی یا رود که از جای بلند به پایین فروریزد،
(ورزش) در والیبال، تنیس، و پینگ‌پنگ، نوعی ضربۀ محکم و سریع برای حمله و سرازیر کردن توپ،

حل جدول

آبشار

تابلویی از آرشیل گورکی

شلال

فارسی به انگلیسی

آبشار

Fall, Waterfall

فارسی به ترکی

آبشار‬

çağlayan, şelale

نام های ایرانی

آبشار

دخترانه، آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد

فرهنگ فارسی هوشیار

آبشار

آب جوی و نهر بزرگ که از بلندی فرو ریزد، مصب

فارسی به ایتالیایی

آبشار

cascata

واژه پیشنهادی

آبشار

لینا

شلاله

معادل ابجد

آبشار

504

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری