معنی آب تنی

فرهنگ فارسی هوشیار

آب تنی

شستشوی تن در آب غوطه خوردن در آب.


آب تنی کردن

غوطه خوردن در آب سرد به قصد خنک شدن. (مصدر) شستن تن در آب.

فرهنگ عمید

آب تنی

شست‌وشوی بدن در آب سرد،
غوطه خوردن در آب،

فرهنگ معین

آب تنی

(تَ) (حامص.) شنا، غوطه خوردن در آب.

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

آب تنی کردن

آب تنی کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) غوطه خوردن در آب سرد بقصد خنک شدن.


تنی

تنی. [ت َ] (ص نسبی) بمعنی جسمانی است. (برهان). منسوب به تن چنانکه در تنانی گذشت، یعنی جسمانی. (انجمن آرا) (آنندراج). دارای جسم و جسمانی و مادی. (ناظم الاطباء). پهلوی تنیک. از: تن + ی (نسبت). (حاشیه ٔ برهان چ معین). || در تداول، اَبَوینی. پدری و مادری. مقابل ناتنی: برادر تنی، برادر اصلی و بطنی. که از یک پدر و مادرند. رجوع به تن شود.


پاک تنی

پاک تنی. [ت َ] (حامص مرکب) پاکیزه تنی. پارسائی. عفت.

حل جدول

فارسی به ترکی

آب تنی کردن‬

1) yıkanmak 2) soğuk suda yıkanmak 3) suya girmek

نام های ایرانی

تنی

دخترانه، در گویش مازندران شکوفه

گویش مازندرانی

تنی

نوعی دوک – چوب دو سر ماسوره


او تنی

شنا بازی در آب – آب تنی

معادل ابجد

آب تنی

463

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری