معنی آدولفو پرز اسکیول(آرژانتین)
حل جدول
برنده نوبل صلح در سال 1980 میلادی
آدولفو پرز اسکیول
برنده نوبل صلح در سال 1980 میلادی
پرز
لیقه دوات
خاو
برنده نوبل صلح در سال 1980 میلادی
آدولفو پرز اسکیول (آرژانتین)
گویش مازندرانی
لغت نامه دهخدا
پرز. [پ ُ] (اِ) آنچه از پشم یا پنبه یا ابریشم و جز آن که برتر از بوم تار و پود در جامه ایستد. آن باشد که بر سقرلات و دیگر پشمینه ها بعد از پوشیدن بهم رسد. (برهان). ناهمواریها که از پود یا تار ناهموار زاید در جامه. غفر. زیبر. پرزه. هدَبه. (دهار). برزج. خواب. خمل که بر زبر مخمل و دیگر جامه هاست. زغب:
از چه خیزد در سخن حشو از خطابینی طبع
وز چه روید پرز بر جامه ز ناجنسی لاس.
انوری.
پرز پلاس آخور خاص همام دین
دستارچه ٔ معنبر و برگستوان ماست.
خاقانی.
زین خام که دارد جگر پخته تریزش
پرزی به هزار اطلس معلم نفروشم.
خاقانی.
|| کرک که بر بهی و برگ آن است. کرک. کلک. مویها یا پرهای ریز کوتاه بر سر بعض مرغان چون مرغابی و غیره:
نگرید آبی و آن رنگ رخ آبی
گشته از گردش این چنبر دولابی
رخ او چون رخ آن زاهد محرابی
بر رخش براثر سبلت سقلابی
یا چنان زرد یکی جامه ٔ عتابی
پُرز برخاسته زو چون سر مرغابی.
منوچهری.
|| لیقه ٔ دوات. (برهان). || آنچه از خاکستر نرم بر روی اخگر پدید آید. خاکستر سخت سبک و نرم که بر روی آتش نشیند. || آنچه زنان بخود برگیرند. (برهان). فرزجه. پرزَه. شافه. حمول.
- پرز معده، خمل آن. و رجوع به پرزه شود.
پرز. [پ ِ رِ] (اِخ) آنتونیو. از رجال سیاست اسپانیا. مولد او بسال 1534 م. در من رآل دُ آریزا و وفات در 1611 م. وی وزیر فیلیپ دوم بود لکن فیلیپ بر او خشم گرفت و وی را بر خلاف حق و عدالت به محاکمه کشید.
آرژانتین
آرژانتین. (اِخ) نام جمهوری متحده ای است در امریکای جنوبی در شرق شیلی، از شمال محدود به برزیل، پرو و بولیوی و از مشرق به اوقیانوس آتلانتیک. بوئنوس آیرس کرسی آن است. 11میلیون سکنه دارد. وسعت آن 2794000 کیلومتر مربع باشد. زبان مردم آن اسپانیولی. صادرات آنجا غله، نیشکر، کتان، ستور و نفط است.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آنچه زنان بخود بر گیرند شافه حمول. (اسم) -1 آنچه از پشم یا ابریشم یا ماهوت که بجهت ناهمواریهای بافت یا بافت مخصوص روی تار و پود جامه و مانند آن ایستد پرزه برزج خمل خواب، کرک که بر به و هلوو مانند آن و برگ بعض میوه ها باشد. -3 پرهای ریز کوتاه که بر بعض میوه ها باشد، پرهای ریز کوتاه که بر بعض مرغان (چون مرغابی) روید، لیقه دوات، خاکستر نرم و سبک که بر روی آتش نشیند. یا پرز معده.
فرهنگ عمید
کُرک،
(زیستشناسی) تارهایی بسیارنازک و شبیه کرک که روی بعضی از میوهها، از قبیل هلو، به، و مانند آنها وجود دارد،
خواب پارچه، از قبیل مخمل و ماهوت،
تارهایی شبیه پشم نرم که از ساییده شدن قالی و پارچههای پشمی جمع میشود،
فارسی به عربی
غفوه
فارسی به آلمانی
Nickerchen (n), Noppe (f), Schläfchen
فرهنگ معین
خواب مخمل، فرش، چیزی شبیه کرک که روی میوه هایی مانند به و هلو وجود دارد، پرهای ریز کوتاه که بر بعضی مرغان روید. [خوانش: (پُ) [معر.] (اِ.) = پرزه: ]
معادل ابجد
2175