معنی آرایش صورت و مو و گریم

فارسی به ایتالیایی

آرایش مو

acconciatura

فرهنگ معین

گریم

(گِ) [فر.] (اِ.) تغییر قیافه چهره هنرپیشه با آرایش و ابزاری خاص.

فرهنگ فارسی هوشیار

گریم

آرایش صورت هنرپیشه به طوری که او شبیه شخص دیگری بشود

فرهنگ عمید

گریم

آرایش سروصورت و تغییر ترکیب ظاهری هنرپیشه که به‌منظور آماده‌سازی آن‌ها برای ایفای نقش انجام می‌گیرد،
چهره و ظاهر تغییر داده‌شدۀ بازیگر،


آرایش

زیب و زینت، زیور،
زینت دادن،
آراستن صورت با مواد مخصوص، مانند کِرم، بزک،
نظم‌وترتیب، نوع چیدن و منظم کردن،
[قدیمی] قانون، قاعده، رسم،
* آرایش خورشید: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سی‌گانۀ باربد: چو زد ز آرایش خورشید راهی / در آرایش بُدی خورشید ماهی (نظامی۱۴: ۱۸۰)،

لغت نامه دهخدا

گریم

گریم. [گ ِ] (اِخ) ویلهلم. نویسنده ٔ آلمانی که در هانو به دنیا آمده است. (1786- 1859م.). مصنف حکایات ملی آلمان است. درین کار برادرش ژاکب (یعقوب) (1785- 1863م.) با وی همکاری کرده است. او موجد فقه اللغه ٔ زبان آلمانی است و فرهنگی آلمانی را شروع کرد که بعد از او هم ادامه یافته است.

گریم. [گ ِ] (اِخ) فریدریش ملشیور بارن فُن. عالم ادبیات و ناقد آلمانی متولد در راتیسبون دوست مادام دپینه. مکاتبات ادیبانه ای که از او باقیمانده بسیار سودمند است (1723- 1807م.).

گریم. [گ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بم، واقع در 28000گزی جنوب باختری بم و 12000گزی جنوب شوسه ٔ بم به کرمان. هوای آن معتدل و دارای 239 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


گریم کردن

گریم کردن. [گ ِ ک َ دَ] (مص مرکب) (مرکب از گریم فرانسه و مصدرِ کردن فارسی) چین انداختن به چیزی. بزک کردن. آرایش دادن. آراستن کسی را. به شکلی درآوردن.


سر و صورت

سر و صورت. [س َ رُ رَ] (اِ مرکب، از اتباع) سر و سامان. ترتیب. نظم.
- سر و صورت دادن به کاری، تنظیم کردن آن. مرتب ساختن آن.

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

آرایش صورت و مو و گریم

1536

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری