معنی آرنگ
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
رنگ، لون، سُرخاب، گونه، روش. [خوانش: (~.) (اِ.)]
رنج، اذیت، آزار، مکر، حیله. [خوانش: (~.) (اِ.)]
(رَ) (اِ.) آرنج.
فرهنگ عمید
رنگ، لون،
گونه، روش،
(قید) همانا، گویی،
حل جدول
آزار و اندوه
فارسی به انگلیسی
Cue, Earmark, Method, Mode
فرهنگ فارسی هوشیار
مرفق، آرنج
معادل ابجد
271