معنی آره
لغت نامه دهخدا
آره. [رَ / رِ] (اِ) نوعی از لکنت و آن بحرف «راء» گشتن زبان باشد.
آره. [رَ / رِ] (اِ) حفره ای که دندان در آن جای دارد:
بادام چشمکانت رخنه شود موسه (کذا)
وآن سی ّودو گهرها هم بگسلد ز آره.
خسروی.
آره. [رَ] (اِخ) نام دماغه ای در آخرین نقطه ٔ جنوبی جزیرهالعرب و آن را رأس آره نیز گویند و آن به 25 هزارگزی مشرق باب المندب است.
آره. [رَ] (اِخ) نام وادئی به اندلس و آن را یاره نیز نامند. || نام دو جای دیگر به اندلس. || نام شهری به بحرین. || نام کوهی بحجاز میان مکه و مدینه. || کوهی قبیله ٔ مزینه را.
فرهنگ معین
(رِ) (اِ.) آرواره.
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آری، بلی، بله، نعم، ها،
(متضاد) خیر، نه
فارسی به انگلیسی
OK, Yea, Sure Thing
فارسی به ترکی
evet
گویش مازندرانی
آری بلی
فرهنگ فارسی هوشیار
هر یک از دو قطعه استخوان که حفره های دندانی در آن جای دارند فک یاآرواره زبرین فک اعلی یاآرواره زیرین. فک اسفل
معادل ابجد
206