معنی آزار دادن

لغت نامه دهخدا

آزار دادن

آزار دادن. [دَ] (مص مرکب) رنج و درد و الم دادن. آزردن. اذیت کردن. ایذاء. آزار کردن. رنجانیدن.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

آزار دادن‌

Annoy, Distress, Exasperate, Fret, Harass, Harrow, Irritate, Molest, Nag, Niggle, Oppress, Pain, Plague, Torment, Trouble, Vex, Worry

فرهنگ فارسی هوشیار

آزار دادن

(مصدر) رنج دادن الم رسانیدن آزردن اذیت کردن.

فارسی به ایتالیایی

آزار دادن

perseguitare

seccare

معادل ابجد

آزار دادن

268

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری