معنی آزار و اذیت جنسی

لغت نامه دهخدا

اذیت

اذیت. [اَ ذی ی َ] (ع مص، اِمص) آزار. (غیاث اللغات). ستوهی. (دستوراللغه). رنج. (غیاث اللغات). کربت. کرب. زحمت. کدّ. تعب. عنا. محنت. شکنجه. عذاب. رنجه شدن.
- اذیت کردن، و اذیت دادن، آزار کردن. آزردن. تصدیع دادن. عذاب دادن. معذب داشتن. تعذیب. لَسع. (منتهی الارب). ایذاء. رنجه داشتن.
|| آزار کردن. رنجه کردن. آزردن. رنجانیدن. (مؤید الفضلاء):5 که دست تطاول بمال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز نهاده. (گلستان).

گویش مازندرانی

آزار

بیماری صرع، اذیت آزار


اذیت

آزار و شکنجه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اذیت

آزار

کلمات بیگانه به فارسی

اذیت

آزار

فرهنگ عمید

اذیت

رنج دادن، آزار دادن، آزار،


آزار

اذیت، آسیب، گزند: آزار بیش‌ زاین گردون بینی / گر تو به هر بهانه بیازاری (رودکی: ۵۱۱)،
عملی که موجب رنجش دیگری شود، رنجش،
(بن مضارعِ آزردن و آزاردن) = آزردن
(صفت) آزارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دل‌آزار، زیردست‌آزار، مردم‌آزار،
(اسم) [قدیمی] بیماری، ناخوشی، دردومرض،
[قدیمی] ناراحتی،
[قدیمی] کدورت، کینه،
* آزار تلخه: بیماری یرقان، زردی،
* آزار دادن: (مصدر متعدی) رنج دادن، آزار کردن، اذیت کردن، آزردن،

فرهنگ معین

اذیت

(اِمص.) آزار، رنج، زحمت، (مص ل.) آزرده شدن، رنج کشیدن، (مص م.) رنجانیدن، اذا و اذی نیز گویند. [خوانش: (اَ یَّ) [ع. اذیه]]

مترادف و متضاد زبان فارسی

اذیت

آزار، آزردن، ایذاء، ایذاء، تاذی، تصدیع، تعب، تعذیب، جفا، رنج، رنجه، زجر، زحمت، ستوهی، شکنجه، عذاب، عنا، محنت، مزاحمت

معادل ابجد

آزار و اذیت جنسی

1449

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری