معنی آشور

لغت نامه دهخدا

آشور

آشور. (نف مرخم) در کلمات مرکبه مثل دویت آشور و تنورآشور، مخفف آشورنده است، یعنی بهم زننده.

آشور. (اِخ) نام پسر دوم سام بن نوح، و مملکت آشور به نام او خوانده شده است.

آشور. (اِخ) رجوع به آسوریان شود.

آشور. (اِخ) نام رب النوع بزرگ آسوریان.


دویت آشور

دویت آشور. [دَ] (اِ مرکب) میلی که بدان دوات و آمه را بهم زنند. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). محراک. (زمخشری).


مال آشور

مال آشور. (اِخ) دهی از دهستان سیلاخوراست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 576 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


دوات آشور

دوات آشور. [دَ] (نف مرکب) آشورنده ٔ دوات. میلی که بدان صوف و لیقه ٔ دوات را بهم زنند و مبدل محبره کش گویند. (آنندراج). چیز که دوات را با آن بهم زنند. (یادداشت مؤلف). دوات شور.


آشور بانی پال

آشور بانی پال. (اِخ) رجوع به آسور بانی پال شود.

حل جدول

آشور

سرزمینی باستانی بین دو رود دجله و فرات


آشور بانیپال

بزرگترین پادشاه آشور


بزرگترین پادشاه آشور

آشور بانیپال

فرهنگ معین

آشور

(اِ.) گوشه ای است در دستگاه راست ماهور و دستگاه راست پنجگاه.

نام های ایرانی

آشور

پسرانه، برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد

گویش مازندرانی

آشور

از مراتع سابق شبه جزیره ی میانکاله بهشهر که دهکده ی آشوراده...

فرهنگ فارسی هوشیار

دویت آشور

آمه آشور میل یا چوبی که بدان زکاب (مرکب برهان) را به هم زنند (صفت اسم) میلی یا چوبی که باآن دوات مرکب رابهم زنند.

معادل ابجد

آشور

507

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری