معنی آش شیله ، قابلی

حل جدول

آش شیله، قابلی

از غذاهای محلی تبریز


آش شیله ، قابلی

از غذاهای محلی تبریز


قابلی

از غذاهای محلی تبریز

نوعی غذای تبریزی

غذای تبریزی

لغت نامه دهخدا

شیله

شیله. [ل َ / ل ِ] (اِ) برنج آش. || دارویی که افسنتین نیز گویند. (ناظم الاطباء). || شلمک. (فرهنگ فارسی معین). گیاهی از تیره ٔ گندمیان. رجوع به شلمک شود.

شیله. [ل َ / ل ِ] (هندی، اِ) نوعی از قماش. (ناظم الاطباء):
دو تاره زکر برکه آمد برون
دگرگونه و شیله از حد فزون.
نظام قاری.
از گلفتنت عقد نیاید به شماری
تا بسته ٔ پیچ و شکن شیله و شاشی.
نظام قاری (دیوان ص 113).

شیله.[ل َ] (اِخ) نام مردابی است به سیستان که آب شور راکد دارد و هیرمند در آن می ریزد. (یادداشت مؤلف).

شیله. [ل ِ] (اِخ) دهی است از بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری. سکنه ٔ آن 340 تن. آب آن از چشمه. صنایع دستی زنان، شال وکرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


قابلی

قابلی. [ب ِ] (اِخ) شاعر شیرازی (و یا ترشیزی). که دارای طبع خوب بوده و خود را به صورت مردم سپاهی می آراسته و در آخر کار از این سپاهیگری متقاعد گشته و به گوشه ٔ بی توشه ٔتوکل نشسته در اوائل حال هجو مردم بسیار میکرده در آخر از این کار نیز توبه کرده و این مطلع از اوست:
عجب نبود ز لطف ار زانکه بنوازی غریبان را
نوازش زآنکه رسم و عادت خوبی است خوبان را.
و اتفاقاً در این شعر هجو خود کرده که با وجودی که مزه ندارد قافیه هم معیوب است. (ترجمه مجالس النفائس ص 66 و 240).


علت قابلی

علت قابلی. [ع ِل ْ ل َ ت ِ ب ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به علت مادی شود. (فرهنگ اصطلاحات فلسفی).

فرهنگ عمید

شیله

شیلم

حیله، مکر، خدعه،

شیاری که در دامنۀ تپه بر اثر بارندگی پدید آمده باشد،

فرهنگ فارسی هوشیار

شیله

گیاهی است از تیره گندمیان که دارای خوشه هایی کوچکی می باشد. نباتی است یک ساله و دانه های آن مدت مدیدی قادرند که قوه نمای خود را حفظ کنند شلمک یکی از گیاهان خوب مراتع و در هر سال سه مرتبه میشود آن را درو کرد زوان دنقه شیلم چچم چچن.

معادل ابجد

آش شیله ، قابلی

789

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری