معنی آغازین
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Abecedarian, Aboriginal, Early, Elemental, Elementary, Embryonic, First, Inaugural, Inchoate, Incipient, Initial, Initiatory, Introductory, Maiden, Neanderthal, Original, Pirmary, Preliminary, Primal, Prime, Primeval, Primitive, Primordial, Pristine, Rough, Rude, Rudimentary, Skele
مترادف و متضاد زبان فارسی
ابتدایی، ازلی، اولین، اولیه، بدوی، مقدماتی، نخستین،
(متضاد) انتهایی
واژه پیشنهادی
اوایل
زمان آغازین
الَست
ابتدایی و آغازین
مقدماتی
بخش آغازین روده بزرگ
کورروده، سکوم
هجده بیت آغازین مثنوی مولوی
نینامه
از ایزدان آغازین هلیوپولیس و خورشید ایزدی پیش دودمانی در مصر باستان
آتوم
معادل ابجد
1069