معنی آغل

لغت نامه دهخدا

آغل

آغل. [غ ِ / غ ُ] (اِ) جای گوسفندان و گاوان و دیگر چارپایان بشب در خانه یا کوه وبیشتر کنده ای در زیرزمین باشد. کمرا. شب گاه. شبغا. شوگاه. آغیل. شوغا. شب غاز. شب غازه. شوغار. شوغاره. شب غاو. آغول. نَغِل. نُغول. باغل. غال. آغال. غول. غوشا. غوشاد. غوشاک. کاز. زاغه. غاو. کنده. چپر. خبک. خباک. خپاک. سم. سمج. سمجه. دیل. بیکند:
برو برو که خران آمدند به آغلها
خر جوان و خر پیر و خرّ یکساله.
مولوی.
|| هاله. خرمن ماه. دارَه. شابورد. شادورد. خرگاه، خرگه ماه.
- امثال:
حساب بز گر را در آغل کنند، غالباً بزان گر در چراگاه میرند و شب به آغل بازنگردند. و در نظایر مورد، این مثل را بکار برند.


چشم آغل

چشم آغل. [چ َ / چ ِ غ ِ / غ ُ] (اِ مرکب) چشمالوس و نگریستن بیک گوشه ٔ چشم بود. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ص 199). از گوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد، اعم از قهر و غضب یا غمزه و ناز. (برهان). بگوشه ٔ چشم نگریستن از روی قهر بر دشمن. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی چشم آغیل است. (جهانگیری). نگاه از گوشه ٔ چشم خواه، از قهر و غضب باشد و یا غمزه و ناز. (ناظم الاطباء). چشم آغیل. چشم آغول. چشمالوس. چشم زهره. چشم غره:
نرمک او را سلام کردم دی
کرد سویم نگه بچشم آغل.
حکاک (از حافظ اوبهی).
رجوع به چشم آغول و چشم آغیل و چشمالوس شود. || (نف مرکب) نگاه کننده را نیز گویند. (برهان). آنکه بخشم یا بناز از گوشه ٔ چشم نگرد. رجوع به چشم آغلیدن شود.


قزل آغل

قزل آغل. [ق ِ زِ غ ِ] (اِخ) دهی از دهستان الند بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 50 هزارگزی شمال باختری خوی و 14 هزارگزی باختر شوسه ٔ خوی به سیه چشمه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر سالم است. سکنه ٔ آن 93 تن. آب آن از رود جنگه سر و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


داش آغل

داش آغل. [غ ِ] (اِخ) دهی از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 17 هزارگزی خاور بوکان و 17هزارگزی خاور شوسه ٔ بوکان به میاندوآب. کوهستانی، معتدل سالم و دارای 50 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه محصول آن غلات و توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


قره آغل

قره آغل. [ق َ رَ غ ِ] (اِخ) دهی از دهستان چالدران بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو واقع در 45000 گزی شمال خاوری سیه چشمه و3 هزارگزی خاور شوسه ٔ سیه چشمه به زیوه پائین. موقع آن کوهستانی و هوای آن معتدل سالم است. سکنه ٔ آن 113تن. آب آن از چشمه و چاه و محصولات آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فارسی به انگلیسی

آغل‌

Coop, Cote, Fold, Pen, Roost

فارسی به ترکی

حل جدول

آغل

طویله

زاغه

طویله، کمرا

کمرا

فارسی به ایتالیایی

آغل

ovile

فرهنگ معین

آغل

جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور. [خوانش: (غَ یا غُ) (اِ.)]

فرهنگ عمید

آغل

جایی در کوه یا خانه که برای جا دادن گوسفندان در شب درست کنند،
لانۀ مرغ خانگی، محلی برای اسکان گوسفند، بز، و سایر دام‌ها،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

آغل

سرپناه، لانه مرغی

مترادف و متضاد زبان فارسی

آغل

آخور، اصطبل، باره‌بند، ستورگاه، طویله

فرهنگ فارسی هوشیار

آغل

لانه مرغ خانگی

معادل ابجد

آغل

1031

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری