معنی آلبومی از آریا جهان میرزایی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
آریا. (اِخ) رجوع به آری شود.
میرزایی
میرزایی. (حامص مرکب) صفت و حالت و پیشه ٔ میرزا. نویسندگی ومنشی گری. || سلوک و رفتار مانند میرزا. || گستاخی و غرور و تکبر. (ناظم الاطباء).
- میرزایی کشیدن، نازبرداری کردن. (غیاث).
|| (ص نسبی) منسوب به میرزا. آنچه یا آن که به میرزا نسبت دارد. || قبای دراز با آستین های فروهشته و گشاد. جبه و بالاپوش دراز آستین بلند. (ناظم الاطباء). || قسمی خربزه. (یادداشت مؤلف).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مهمترین شعبۀ نژاد سفید که در شمال فلات ایران زندگی میکردند و سههزار سال پیش به طرف جنوب رفته و در سرزمینهای ایران، یونان، آلمان و اروپای شمالی ساکن شدند،
قطعۀ آوازی کوچک با همراهی ساز که به فرم دوتایی نوشته میشود و وزن آن سنگین است،
گویش مازندرانی
نویسندگی – کاتبی – منشی گری
نام های ایرانی
پسرانه، نام باستانی ایران، آزاده نجیب، یکی از پادشاهان ماد، مهمترین نژاد هند و اروپائی، نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسیم شدندگروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند.نام میهن عزیز ما ایران
فرهنگ فارسی هوشیار
سفید پوستان
معادل ابجد
646