معنی آلبومی از بهنام علمشاهی

حل جدول

آلبومی از بهنام علمشاهی

بگوبگو، یه دنده، لوس، نیستی تو، دیگه قهرم با چشات، دو نفره، یه مدل تازه

تو بگو، دونفره، نیستی تو، یکدنده

توبگو، دونفره، نیستی تو، یکدنده

یکدنده


آلبوم بهنام علمشاهی

نیستی تو


آلبومی از بهنام صفوی

آرامش، عشق من باش

‌فوق العاده

آرامش، عشق من باش، فوق العاده، بگو دوستم داری، معجزه


بهنام

خوشنام، نیکنام

لغت نامه دهخدا

بهنام

بهنام. [ب ِ] (ص مرکب) نیک نام. خوشنام. (فرهنگ فارسی معین). || (اِ مرکب) نام نیک و خوب. (آنندراج). نام نیک. شهرت خوب. (فرهنگ فارسی معین).


بهنام پازکی

بهنام پازکی. [ب ِ م ِ زُ] (اِخ) قریه ای است در بلوک ورامین. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 356).


بهنام سوخته

بهنام سوخته. [ب ِ م ِ ت َ / ت ِ] (اِخ) قریه ای است در بلوک ورامین. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 356).

نام های ایرانی

بهنام

پسرانه، مشهور، نیک نام، دارای نام نیک

گویش مازندرانی

بهنام

بیماری های درمان ناپذیر

فرهنگ فارسی هوشیار

بهنام

خوشنام، نیکنام

معادل ابجد

آلبومی از بهنام علمشاهی

651

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری