معنی آلبومی از سعید عرب

حل جدول

آلبومی از سعید عرب

دریا، مهربونم


آلبومی از سعید شهروز

بی خوابی، پسران مشرقی، پسرم، جون من و جون شما، ستاره پوش، غزلک، گلابتون، معبد، نقره داغ

گلابتون

بی خوابی، پسران مشرقی، پسرم، جون من و جون شما، ستاره پوش، غزلک، گلابتون، معبد، نقره داغ، 79


آلبومی از سعید پورسعید

میلاد عشق

لغت نامه دهخدا

سعید

سعید. [س َ] (اِخ) ابن الحکم مکنی به ابی عبداﷲ. رجوع به ابن ابی مریم سعید... شود.

سعید. [س ُ ع َ] (ع اِ) چهاریک خشت خام. (آنندراج) (ناظم الاطباء).

سعید. [س َ] (اِخ) ابن مسعده المجاشعی. رجوع به اخفش اوسط شود.

سعید. [س َ] (اِخ) ابن وهب. رجوع به ابوعثمان سعیدبن وهب شود.

سعید. [س َ] (اِخ) یعقوب مکنی به ابوعثمان. رجوع به ابوعثمان دمشقی شود.

سعید. [س َ] (اِخ) ابن البطریق. رجوع به ابن بطریق... شود.

سعید. [س َ] (اِخ) ابن ابی عروبه. رجوع به ابن ابی عروبه و ابوالنضر شود.

فارسی به عربی

سعید

بشوش، سعید، مبشر بالخیر

فرهنگ عمید

عرب

قومی از نژاد سامی ساکن جنوب غرب آسیا،
هریک از افراد این قوم: دو نفر عرب آمدند تو،
(صفت) از نژاد عرب: زن عرب،
* عرب بائده: [قدیمی] قبایلی از اعراب که پیش از ظهور اسلام از میان رفته‌اند، عرب منقرضه، مانندِ قوم عاد و ثمود،
* عرب مستعربه: [قدیمی] عرب اسماعیلیه، قبایلی که پس از غلبه بر قحطانیون و آموختن زبان و آداب آنان به‌تدریج جزء طوایف عرب به‌شمار آمده‌اند، عدنانیه،

عربی به فارسی

سعید

خوش , سعادتمند , خوشحال , شاد , خوشوقت , خوشدل , خرسند , راضی , سعید , مبارک , فرخنده

معادل ابجد

آلبومی از سعید عرب

513

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری