معنی آلبومی از شهاب بشیری
حل جدول
فصل اول
لغت نامه دهخدا
بشیری. [ب َ] (اِخ) احمد بشیری بن محمد. محدث بود. (منتهی الارب). احمدبن محمدبن عبداﷲ بشیری. وی از علی بن خشرم روایت کرده و عبداﷲبن جعفربن ورد و دیگران از وی روایت دارند. (از اللباب ج 1).
شهاب
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب بن الیاس شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب بن محمدبن عبدالسلام شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمد شهاب بن محمدبن علی مصری و النور السافر ص 200 شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به نجم الدین شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمدبن عزالدین شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمدبن محمد حجازی شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمدبن محمد حَصْکَفی شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمدبن محمد عجمی شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمدبن محمد بوصیری شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمدبن سعد عثمانی دیباجی شود.
شهاب. [ش ِ] (اِخ) ابن عباد العبدی ابوعمر. تابعی است. (یادداشت مؤلف).
شهاب. [ش ِ] (اِخ) رجوع به احمدبن جمال عبداﷲبن احمد فاکهی شود.
معادل ابجد
927