معنی آلبومی از علیرضا عصار
حل جدول
حال من بی تو
محتسب
کوچ عاشقانه
ای عاشقان، بازی عوض شده، حال من بی تو، عشق الهی، کوچ عاشقانه، محتسب، مولای عشق، نهان مکن
از آلبومهای علیرضا عصار
نهان مکن
لغت نامه دهخدا
عصار. [ع َص ْ صا] (اِخ) نام محمدبن عبداﷲبن حسن عصار جرجانی، مکنی به ابوعبداﷲ است. وی از محدثان و از همراهان احمدبن حنبل در سفرش به یمن بوده است. و اولین شخصی است که مذهب حدیث را در جرجان اظهار کرد. عصار از عبدالرزاق روایت کرده است و ابواسحاق عمران بن موسی سختیانی از او روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب).
عصار. [ع ُ] (ع اِ) آنچه به فشاردن برآید مانند آب و مایع و جز آن. (منتهی الارب). آنچه خارج شود از آنچه فشرده شود. (از اقرب الموارد). عُصاره. و رجوع به عصاره شود.
عصار. [ع ِ] (ع اِ) غبار بسیار. (منتهی الارب). غبار و گرد شدید. (از اقرب الموارد). || گند. (منتهی الارب). گند، و تیز بی صدا و بدبو. (ناظم الاطباء). فساء. (اقرب الموارد). || حین و وقت: جاء عَلَی َّ عصار من الدهر؛ وقتی از روزگار بر من آمد. || (اِخ) مخلاف و روستائی است در یمن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
عصار. [ع َص ْ صا] (ع ص) شپلنده ٔ انگور و جز آن. (منتهی الارب). روغنگر. (غیاث اللغات). منسوب به عصر که روغن کشی از حبوب را میرساند. (از الانساب سمعانی) (آنندراج). روغنگر و کسی که از بذور مانند کرچک و کنجدو جز آن روغن گیرد. (ناظم الاطباء). شیره گر. (مهذب الاسماء). روغن گیر. روغن کش. زیات. افشرگر:
چو گاوی که عصار چشمش ببست
دوان تا بشب شب همانجا که هست.
سعدی.
سر گاو عصاراز آن در کَه است
که از کنجدش ریسمان کوته است.
سعدی.
|| پادشاه و ملک ملجاء و پناهگاه. (از اقرب الموارد). ملک و ملجاء، و آن لقب گروهی است. (از متن اللغه).
علی عصار
علی عصار. [ع َ ی ِ ع َص ْ صا] (اِخ) ابن شاهک عصار ضریر بیهقی. رجوع به علی بیهقی (ابن شاهک...) شود.
فرهنگ عمید
روغنگر، کسی که از دانههایی مانند کرچک، کنجد، و امثال آنها روغن میگیرد، افشرهگر،
گردوغبار شدید،
حین، هنگام،
فرهنگ معین
(عَ صّ) [ع.] (ص.) کسی که از دانه های روغنی روغن می گیرد.
فرهنگ فارسی هوشیار
گرد خاک، تیز بد شکم، گند، گاه (وقت) هنگام (حین) افشره هونیشگر روغنگیر شیلنده شیره کش
فرهنگ فارسی آزاد
عَصّار، روغن گیر- کسی که روغن دانه های گیاهی را می گیرد،
معادل ابجد
1569