معنی آلبومی از مهراج محمدی

حل جدول

آلبومی از مهراج محمدی

ایلیا، بوسه برتیغ، بی خیال

بی خیال

بوسه برتیغ

ایلیا

ایلیا، بوسه بر تیغ، بی خیال

لغت نامه دهخدا

مهراج

مهراج. [م َ] (سانسکریت، ص مرکب، اِ مرکب) مه راجه. مهاراجه. راجه ٔ بزرگ. و آن لقبی است فرمانروایان نواحی هند را. نام پادشاه هند. پادشاه هندوستان و هندوان او را مهاراج نامند. (جهانگیری). صورتی از مهاراجه. نام عامی است برای پادشاهان هندوستان. بزرگتر پادشاهان هندوستان را مهراج خوانند. (مجمل التواریخ و القصص):
این سر و تاج غز و آن کت مهراج هند
این کُلَه ِ خان چین وآن کمر قیصری.
عمعق.
هیبتش تاج از سر مهراج هند انداخته
صولتش خون از دل طمغاج خان انگیخته.
خاقانی.
تاج بربود از سر مهراج زنگ
یاره ٔ طمغاج خان کرد آفتاب.
خاقانی.
و زابج جزایر جابه می باشد به حدود هند است و پادشاه آنجا را مهراج خوانند. (نزههالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 230).


محمدی

محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (ص نسبی) منسوب به محمد پیامبر اسلام (ص).
- دین محمدی، دین اسلام:
چراغ دولت دین محمدی افروخت
به شرق و غرب و به آفاق هم به بحر و به بر.
ناصرخسرو.
- گل محمدی، منسوب به محمد، سرخ گل. گل سرخ. گل سوری. ورد احمر. حوجم. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به سوری شود.
- محمدی جمال، که دارای جمالی زیبا چون حضرت محمد است:
زان شه که محمدی جمال است
روزیم کن آنچه در خیال است.
نظامی.

محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان گیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. دارای 244 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان رود حله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر، واقع در 48هزارگزی جنوب خاور گناوه، با 400 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، واقع در 29هزارگزی شمال خاوری گیلان و 2هزارگزی باختر قیطول، با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ کفرآور تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین، واقع در 3هزارگزی باختر نائین و یک هزارگزی جنوب شوسه ٔ اردستان به نائین، با 2766 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان سراوان، واقع در 7هزارگزی جنوب خاوری سراوان کنار راه فرعی سراوان به کوهک، با 725 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

محمدی. [م ُ ح َم ْ م َ] (اِخ) دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، واقع در 40هزارگزی باختر نجف آباد و 4هزارگزی حومه ٔ نجف آباد به دامنه، با 589 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

نام های ایرانی

مهراج

پسرانه، نام رایج پادشاهان هندوستان

فرهنگ فارسی هوشیار

محمدی

گل محمدی: گل گلاب از گیاهان (صفت) واحد وزن قدیم معمول در اصفهان مساوی یک ری و نیم. (صفت) منسوب به محمد (مطلقا)، منسوب به محمد ص بن عبدالله پیغمبر اسلام.

معادل ابجد

آلبومی از مهراج محمدی

448

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری