معنی آلکسی لئونوف

حل جدول

آلکسی لئونوف

اولین کسی که پیاده‌روی فضایی را انجام داد

اولین کسی که پیاده روی فضایی را انجام داد


اولین کسی که پیاده‌روی فضایی را انجام داد

آلکسی لئونوف


اولین کسی که پیاده روی فضایی را انجام داد

آلکسی لئونوف

لغت نامه دهخدا

دبوا د کرانسه

دبوا دکرانسه. [دُ بو آ دُ س ِ] (اِخ) ادموند لوئی آلکسی. ژنرال و مرد سیاسی فرانسه. متولد به سال 1747 و متوفی به سال 1814.


صلیبی

صلیبی. [ص َ] (اِخ) (جنگهای...) نام جنگهائی که در قرن یازدهم میلادی بین مسلمانان و مسیحیان درگرفت و چون همه ٔ مسیحیان از ملت های مختلف در این جنگ شرکت داشتند، آنرا جنگ صلیبی می نامند. آلبرماله مورخ مشهور درباره ٔ این جنگ و علل و نتایج آن چنین می نگارد: جنگ های صلیب به اردوکشیهائی که اقوام نصارای اروپای غربی در طی مائه ٔ یازدهم، دوازدهم و سیزدهم کرده اند اطلاق میشود و مقصود از این اردوکشیها نجات بیت المقدس و تربت عیسی از دست مسلمانان بوده. مناسبت کلمه ٔ صلیبی این بود که هرکس عازم این جنگ میشد بر شانه ٔ راست صلیبی از پارچه ٔ سرخ میدوخت. در جنگهای اول صلیب تمیز نژاد، اقوام، دول و ممالک برخاست و فرانسوی و آلمانی و ایتالیایی همه به نام امت عیسی قوم واحد تشکیل میدادند؛ به این لحاظ جنگهای صلیب را جنگ خارجی نصاری نام نهاده اند. جز در جنگ پنجم و ششم ملت فرانسه در کلیه ٔ جنگهای صلیب مقام اول را حائز بود از آنجا که جنگ اول صلیب را یکی از وعاظ فرانسه برانگیخت و عمده ٔ اردو نیز ازآن مملکت به راه افتاده و برای رضای خدا به جنگ رفت. گیبردونوژان این جنگها را کار خدا میداند که بدست فرانسویان انجام یافته است. جنگهای صلیب سکنه و ثروت را بوضع شگفت آوری جابجا کرد و ملل اروپای غربی را با امپراطوری یونانی و بیزانس و مسلمانان مشرق زمین آشنا نمود. از این حیث جنگهای صلیب اهمیت بزرگ سیاسی دارد و در بسط تمدن و فرهنگ بسیار مؤثر بوده است.
علل عمومی جنگهای صلیب: علت مستقیم جنگهای صلیب ظهور سلاجقه بود. سلاجقه که شاخه ای از قوم ترک و نژاد زرد بودند اصلاً از ترکستان برخاسته، اسلام آوردند و در طی سده ٔ یازدهم به مملکت عظیم عرب تاخته و سپس به امپراطوری یونانی حمله آورده و تقریباً تمام آسیای صغیر را گرفتند و حتی نیسه را هم که در جوار دریای مرمره بود قبضه کرده، قسطنطنیه و اروپا را تهدید کردند، این بود که میشل امپراطور قسطنطنیه در 1073 م. از پاپ گرگو آر هفتم استمداد طلبید. پنج سال بعد قوم ترک بیت المقدس را گرفت (1078 م.). بیش از چهار قرن بودکه بیت المقدس در دست عرب بود (از 636 م.) اما عرب که با دیده ٔ تقدس به آن شهر می نگریست، تربت عیسی و کلیسایی را که امپراطوران یونانی در جوار آن ساخته بودند و در نظر نصاری عزیز بود بحرمت میداشت و حتی هارون الرشید که یکی از اجله ٔ خلفای عرب بود، اجازه داد که مقالید تربت عیسی را به خدمت شارلمانی بفرستند. خلاصه آنکه عرب همواره به رفق و مدارا رفتار میکرد و مانع زیارت اماکن مقدسه نمیشد و عده ٔ زوار در مائه ٔ یازدهم روزافزون بود، لکن قوم متعصب ترک بر خلاف عرب دست به کار آزار و اعتساف گردیده به شکنجه ٔ زوار پرداخت تا آنجا که نصاری نتوانستند به ارض اقدس روند و به تربت عیسی (ع) جبهه سایند. ایمان: اعتقاد امت نصاری بر این بود که هر کس تربت عیسی (ع) را زیارت کند یادر راه او صدمه ببیند استخوان سبک کرده پس از مرگ به بهشت جاودان میرود. بنابراین پیداست که سخت گیری سلاجقه چه اثری در اذهان عامه کرد. امت نصاری بستن در بیت المقدس را با بستن در بهشت به یک چشم می نگریست و شهادت در راه عیسی را با خریدن صواب اخروی یکسان میدانست. علیهذا سبب عمده ٔ جنگهای صلیب رسوخ ایمان نصاری بود تا آنجا که اگر کسی هم اهل جنگ نبود به راه افتاد، چنانکه گیبردونوژان در ضمن شرح جنگ اول مینویسد:«اطفال و پیرزنان و پیرمردان که عازم شدند البته بخوبی میدانستند که از جنگ عاجزند، لکن امیدوار بودند به شهادت برسند و به جنگیان میگفتند: «شما که رشید ونیرومندید جنگ خواهید کرد اما، ما مثل عیسی عقوبت میکشیم. و بهشت را میگیریم ».
علل دیگر جنگهای صلیب: ظهور قوم ترک در بیت المقدس و تعصب امت عیسی باعث اشتعال نائره ٔ حرب گردید اما عللی هم که در همان عصر سواران جنگی فرانسه را به اسپانیا و ایتالیا میکشانید از اسباب موجبه ٔ جنگ شمرده میشد، مانند: شوق مردم به گشت و گذار در نقاط ندیده و نشناخته و اشتیاق آنها به حوادث تازه و شور محاربه و امید کسب تمول در مشرق زمین که در آن ازمنه به ثروت مشهور بود، بسیاری به ارض اقدس نرفتند جز به همان نظر که امروز مهاجرین آلمان و ایتالیا و انگلیس به اتازونی، برزیل آرژانتین رو می آورند تا ملکی بدست آورند و براحتی گذران کنند. این وضع در دوره ٔجنگهای صلیب برای فرانسه پیش آمده بود، چنانکه سرکردگان راه می افتادند تا امارتی را بدست کنند و رعایا به این امید میرفتند تا قطعه ٔ خاکی تحصیل کرده به آزادی روزگار بگذارند. از اینها گذشته، حوادثی هم در مغرب زمین بروز کرد که ممد جنگ صلیب گردید. قوم نصاری در ظرف چند قرن با مسلمانان در زد و خورد بود تا اسپانیا را از آنها بستاند؛ لکن در 1086 م. طایفه ای مسلمان معروف به المرابطین از آفریقا به اسپانیا آمد ودر زلاقه شکست سختی به نصاری داده، ممالک آنها را فراگرفت و به انقراضشان تهدید کرد. برای نجات تربت عیسی و جلوگیری از هجوم مسلمانان در 1095 م. پاپ اوربن دوم مصمم شد امت نصاری رادعوت کند که اسلحه بردارند و با مسلمانان درآویزند.
جنگ اول صلیب: پاپ اوربن دوم که فرانسوی بودمجمعی در کلرمون (اورنی) منعقد نموده، مشغول اصلاح امور اهل علم فرانسه بود. روز 28 نوامبر 1095 م. که باید مجمع ختم شود با حضورجمع کثیری از روحانیون و امنای دین و سرکردگان مرکزو جنوب فرانسه شرحی از صدمات زوار ارض اقدس بیان کرده، امت نصاری را دعوت نمود که اسلحه بردارند و تربت عیسی را نجات دهند و در پایان نطق خود این کلمه را یادآوری کرد «از خویشتن بگذر، صلیب خود برگیر و دنبال من بیا» فی الفور حضار صلیبی از پارچه ترتیب داده بشانه دوختند و فریاد برآوردند که «مشیت خدا چنین بوده است ! مشیت خدا چنین بوده !» این عمل «صلیب برگرفتن »نامیده شد. بعد از خاتمه ٔ مجمع کلرمون پاپ در مرکز و جنوب فرانسه به گردش پرداخته مردم را به جنگ ترغیب میکرد و ضمناً به عموم اساقفه، نامه کرده آنها را دعوت نمود که برای جنگ صلیب به وعظ پردازند و دیگران را نیز به وعظ وادارند. ضمناً وعده داد که هر کس در اردوکشی شرکت کند تمام معاصی و گناهانش بخشیده و آمرزیده خواهد شد و مادامی که اردوکشی خاتمه نیافته، زن و فرزند و دارائیش از تعرض مصون و در امان دیانت خواهد ماند.
پطرس ناسک: یکی از یاران پرشور پاپ در شمال فرانسه، راهبی بود اصلاً از حوالی آمین موسوم به پطرس و ملقب به ناسک. راهب مزبور از هر جا گذر کرد شور بزرگی برای جنگ صلیب درانداخت. گیبردونوژان که خود او را دیده در وصفش چنین می آورد: پطرس مردی بود کم جثه و باریک اندام و گندم گون، ریشی بلند وچشمی تند داشت پابرهنه راه میرفت، پیراهنی پشمی در بر میکرد و ردائی باشلِق دار بر دوش میکشید. جز نان تهی نمیخورد فقط گاه کمی ماهی داشت. شراب مطلقاً نمی نوشید... در کردار و گفتارش آیات الهی هویدا بود و مردم موی قاطر سواری او را میکندند که برای تبرک نگاه دارند.
اردوی عوام الناس: بنابه روایت گیبردونوژان: «حکام و سواران جنگی هنوز در باب تدارک سفر رأی میزدند که فقرا به شوق و شعف به تهیه و تدارک پرداختند... همه کس خانه و موستان ومایملک خود را انداخته یا آنها را به ثمن بخس میفروخت و به وجد و سرور عازم میشد آنچه را که میدیدند به کار سفر نمیرود بعجله ٔ تمام پول میکردند... فقرا گاو خود را مانند اسب نعل کرده به ارابه می بستند و آذوقه و فرزندان خردسال خود را بر ارابه نهاده از دنبال خود میکشیدند. اطفال خردسال به هر محکمه یا خانه ای که می رسیدند، میپرسیدند: بیت المقدس اینجاست ؟» هنوز از دعوت اوربن دوم در کلرمون سه ماه نگذشته بود که یک دسته چهل پنجاه هزار نفری از زن و مرد از جا کنده شده به هدایت پطرس ناسک و سواری جنگی موسوم به گوتیه ٔبینوا به راه افتاد و چون از رود رن گذشت، دسته ٔ دیگری شبیه بدان از زوار آلمان به وی محلق شد. این عده برای گذران خود هر جا میرسید غارت میکرد و انواع ظلمها را مرتکب میشد. به این جهت اقوام سر راه مانند مجار و سرب و بلغار و یونان سخت برآشفته و امپراطور الکسی کمن آنها را بشتاب تمام از قسطنطنیه به ساحل آسیا روانه نمود؛ اما همین که این عده به حوالی نیسه رسید، قوم ترک امان نداده همه ٔ آنها را هلاک کرد.
اردوی سرکردگان: در خلال این احوال قشون صلیب تجهیز یافت. به حکم پاپ، 15 اوت 1095 م. روز حرکت اعلام گردید و قرار شد قشون صلیب چهار قسمت شده، هر یک مسیری در پیش گیرد و عاقبت همه در کنار قسطنطنیه بهم برسند. فرانسویان شمالی به هدایت گودفروآ دو بویون والی لرن سفلا و برادرش بودوئن حاکم فلاندر، آلمان و مجارستان را طی کردند. فرانسویان جنوب به هدایت رایمون حاکم تولوز از شمال ایتالیا و کروسی و صربستان و بلغارستان گذشتند. قوم نرمان ایتالیا به فرماندهی تان کرد و بهمون در برندیزی سوار کشتی شده، آلبانی و مقدونیه را پیمودند. فرانسویان ایل دو فرانس به فرمان هوگ دو ورماندوا (برادر پادشاه) و اتین دو بلوا به ایتالیا رفته از دنبال دسته ٔ سوم روان شدند در این اردوکشی هیچیک از سلاطین شرکت نداشتند، زیرا پاپ فیلیپ اول پادشاه فرانسه و امپراطور هانری چهارم را تکفیر کرده بود. ریاست عالیه ٔ جنگ صلیب با خود پاپ بود و پاپ آدمار دو مونتی نام، اسقف پوی را به نیابت خود فرستاده بود.
قشون صلیب: قشون صلیب چون نزدیک قسطنطنیه شد از کثرت عده ٔ مردم شهر را به وحشت آورد، چنانکه آن کمن دختر امپراطور آلکسی مینویسد: «گوئی تمام اروپا از جا کنده شده است ». شاید عده به دو کرور میرسید، اما احتمال میرودکه بیش از سیصدهزار مرد جنگی در آن جمع نبود قشون صلیب در واقع حکم ملتی را داشت که تماماً به راه افتاده باشند و به اردوی اقوام جاهله نیز که سابقاً به امپراطوری روم میریختند بی شباهت نبود. بسیاری از سواران جنگی زن و فرزند و خدم و حشم و حتی سگها و طیور شکاری خود را آورده بودند. بسیاری از زوار که توانائی جنگ نداشتند به جنگیان ملحق شده بودند تا به این وسیله در امان باشند. ضرر این انبوهی از فائده آن بیشتر بود، زیرا تهیه ٔ سیورسات را مشکل میکرد و هم دست وپا را میگرفت و چندین بار نزدیک بود، که تمام زحمات را به هدر بدهد.
قشون صلیب و امپراطوری بیزانس: امپراطور آلکسی میخواست هرچه زودتر سر قشون صلیب را از سر خود رفع کند، زیرا میترسید که ثروت آن شهر دیگ طمع آنها را بجوش بیاورد؛ ولی بی میل هم نبود که به دستیاری آنها بلادی را که قوم ترک در آسیا صاحب شده بود بدون خرج پس بگیرد. به این لحاظ بعضی از رؤسا را بطرف خود کشید و از آنها قول گرفت که بلاد آسیای صغیر را به او بدهند، آنگاه وسایل لازمه را بجهت روانه کردن قشون تهیه کرد و سپاهی هم به کمک آنها فرستاد (1098م.). قشون صلیب جلوی نیسه رسیده، آن را محاصره کرد و نزدیک بود آن را بگشایدکه پرچم امپراطوری بر فراز دیوار آن به اهتزاز درآمد و معلوم شد که قشون امپراطور در خفا با ترک قراری داده، تنها وارد شهر شده اند و دروازه را برای قشون صلیب بسته اند. قشون صلیب ناچار بسمت بیت المقدس روانه شده و دو سال در راه ماند، سپاه امپراطور فقط چند نفر راهنما به آنها داد. راهنمایان چندین بار راه را گم کردند و شاید هم در این کار تعمد داشتند.
عبور از آسیای صغیر: قشون صلیب به فلات آسیای صغیر قدم گذاشته در دریله (اول اوت 1097 م.) قشون ترک را شکست داد و پیش رفت در تابستان که آسمان لکه ابر ندارد و خورشید مانند کوره ٔ آتشی می تابد گرمای فلات تحمل ناپذیر است. زمین سوخته و بی علف مانده و آب هم وجود ندارد. قشون صلیب بمناسبت جوشن سنگین خود به مصیبت عظیمی گرفتار شده بود که مردم دسته دسته میمردند و قشون ترک نیز بر اسبهای سبک و تندرو نشسته مدام به جناحین اردو حمله می آورد. فوشه دو شارتر مینویسد: «پرطاقت ترین مردم روی شن دراز میکشید و سطح سوزان خاک رامیکاوید تا بلکه زیر آن زمین نمناکی بیابد و لب خشکیده ٔ خود را بر آن بگذارد. دواب هم بی تاب گردیدند». مخصوصاً بسیاری از اسبها تلف شد. گیوم دو تیر مینویسد: «چون اسب نبود ما بنه ٔخود را بر گوسفند، بز، خوک و سگ بار میکردیم، چنانکه هم جای خنده بود و هم جای گریه. چندین نفر از سواران جنگی چون اسب نداشتند گاو سوار شدند. سربازان فرانسوی که در مائه نوزدهم برای تسخیر الجزیره رفته بودند بواسطه اسلحه ٔ سنگین و لباس ضخیم خود در جنگ با سواران عرب صدمه ٔ بسیار دیدند و از این جا میتوان پی برد که در [آن] عهد قشون صلیب چه کشیدند».
قشون صلیب در شام: قشون صلیب بزحمت هرچه تمام جبال توروس را که در بلندی با پیرنه همسری مینمود و بساحل شام منتهی میشد پیمود. در اینجا شهر انطاکیه که قلعه ای بود در کنار کوه و چهارصد برج در اطراف آن جای داشت راه را بر آنها سد کرد. قشون صلیب به محاصره ٔ انطاکیه پرداخته، هشت ماه در آنجا معطل شد و چیزی نمانده بود که بکلی نابود شود؛ زیرا قشون ترک از خارج رسیده آنها را میان دو آتش گرفت، لکن در این موقع بهمون نرمان که از کلیه ٔ رؤسای قشون کاری تر و مدبرتر بود، یکی از برجهای قلعه را بحیله گرفت (6 ژوئن 1098 م.) و قشون را در آن پناه داد. قشون ترک برج را محاصره کرده، قحطی شدیدی در قشون صلیب براه افتاد؛بطوری که حیوانات را تمام کردند و از لاعلاجی به خوردن چرم و علف و گوشت کسانی که در محاربات جزئی از قشون ترک می افتادند پرداختند. رؤسا قطع امید کردند و بسیاری درصدد فرار برآمدند، اما سربازان و زوار به پیشرفت نهائی امیدوار بودند و عزم زیارت بیت المقدس را استوار داشتند. در نمازخانه ای نیزه ای بدست آمد و گفته شد آن نیزه همان است که به پهلوی عیسی فروبرده بودند. پیدا شدن این نیزه شوری در قشون انداخت، چنانکه یورش آوردند و با اینکه در نتیجه ٔ گرسنگی قواشان تحلیل رفته بود قشون ترک را پاشیدند و رو براه نهادند.
تصرف بیت المقدس: قشون صلیب در 6 ژوئن 1099 م. یعنی سه سال بعد از تاریخ حرکت عاقبت الامر چشمش به بیت المقدس افتاد تا آنجا که بعضی از آنها از وجد و سرور قالب تهی کردند در این موقع از قشون صلیب بسیار کاسته شده و بیش از چهل هزار نفر نمانده بود. قشون صلیب دست به کار محاصره شد، اما شهر استحکامات معتبر و ساخلوی کافی داشت و چاههای اطراف نیز بدست مسلمانان خراب شده بود، چنانکه باز عطش آنها را به هلاکت تهدید میکرد. این بود که درصدد برآمدند دیوانه وار اقدامی مردانه کنند، لذا روز 15 ژوئیه 1099 م. در ساعت سه که موقع مرگ عیسی بود، حمله آوردند و برجی چوبی را بر غلطک سوار کرده بسمت باره ٔ شهر بردند. و از فراز برج پلی به دیوار شهر کشیده قسمی از باره ٔ شهر را بتصرف آوردند؛ سپس یکی از دروازه ها را گرفته دسته دسته وارد شهر شدند و خونریزی سختی برپا کردند گود فروآ دو بویون به پاپ نوشت: «اگر میخواهید بدانید با دشمنانی که در بیت المقدس بدست ما افتادند چه معامله شد همین قدر بدانید که کسان ما در رواق سلیمان و در معبد در لجه ای از خون مسلمانان میتاختند و خون تا زانوی مرکب میرسید». عموم روایات بر قتل عام شهادت میدهد: «تقریباً ده هزار مسلمان در معبد قتل عام شد و هرکس در آنجا راه میرفت تا بند پایش را خون میگرفت ازمسلمانان هیچ کس جان نبرد و حتی زن و اطفال خردسال را هم معاف ننمودند...». پس از کشتار نوبت به غارت رسید «کسان ما چون از خونریزی سیر شدند به خانه ها ریختند و هرچه به دستشان افتاد ضبط کردند. هر کس (چه فقیر و چه غنی) به هر جا وارد میشد آن را ملک طلق خود میدانست... و این رسم چنان ساری بود که گوئی قانونی است که باید موبه مو رعایت شود».
تشکیل مملکت لاتن در بیت المقدس: بعد از غلبه تشکیلاتی لازم بود که موجب بقای امر بشود و تربت عیسی را از مسلمانان در امان بدارد به این لحاظ در بیت المقدس مملکتی تشکیل دادند و تاج سلطنت را به گودفروآ دو بویون تکلیف کردند. این مرد بواسطه ٔ شجاعت و سادگی اطوار و ملاطفت و میانه روی خود بیشتر از هر کس محبوب قشون بود، اما به حکم فروتنی عنوان پادشاهی را رد کرده، گفت: در شهری که عیسی تاجی از خار بر سر داشته عنوان «موکل تربت مقدس » بجهت من کافی است. مملکت بیت المقدس شامل فلسطین بود، لکن اماراتی هم که چندین نفر از رؤسای قشون صلیب مسخر کردند بر آن افزوده شد، از قبیل: امارات اِدس که بودوئن حاکم فلاندر گرفت و انطاکیه که بهمون متصرف شد و طرابلس که از آن رایمون حاکم تونور بود. وضع حکومت ارباب ملک مغرب با کلیه ٔ خصوصیات آن در این نواحی جایگیر شده، هر قسمت از خاک به تیول به کسی واگذار گردید. حقوق و تکالیف هر کس از سوار جنگی و مردم بلاد و قصبات به رسم حکومت ارباب ملک مقرر شد و رسوم مزبور عاقبت تدوین شده بصورت مجموعه ٔ قوانینی که نظام فلسطین بر آن میگشت درآمده، کسانی که در بیت المقدس قرار یافتند خیلی زود با وطن جدید خود آشنا شده هم آداب و رسوم محل را پذیرفتندو هم سبک زندگانی و پوشاک مردم آنرا. فوشه دو شارترکه از امنای دین و در موکب بودوئن بود، می نویسد: «ما که از مغرب بودیم بصورت مردم مشرق درآمده ایم... وطن خود را فراموش کرده ایم. بسیاری از ما مولد خود را نمیدانند و از آن یاد نمی کنند. یکی خانه و خدم دارد، چنانکه گوئی آنها را به ارث دارا شده، دیگری بجای اینکه از هموطنان خود زن بخواهد یکی از اهل شام (ارمنی) یا عرب نصرانی را بزنی خواسته... بهمه زبان تکلم میکنند و گفته ٔ آنها را هم میفهمند... اکنون که مشرق تا این درجه به حال ما مساعد میباشد برگشتن بمغرب چه ضرور است ؟»
فرق مذهبی و نظامی: برای دفاع فلسطین سه فرقه تشکیل یافت که اعضای آن وظیفه ٔ راهب و سرباز هر دو را داشتند: فرقه ٔ سن ژان بیت المقدس یا میهمان نوازان، فرقه ٔ پاسبانان معبد و فرقه ٔ سواران آلمان. اعضای این فرقه مکلف بودند که مانند رهبانان مغرب زمین بتقوی و ریاضت بپردازند و علاوه بر این به فن حرب نیز مشغول باشند؛ برای حرب نیز نظامات سختی مقرر شده بود، مثلاً اعضای فرقه ٔ «پاسبانان معبد» هیچگاه نباید از جنگ شانه خالی کنند ولو اینکه یک نفر باشند از این گذشته هیچوقت نباید بدشمن تسلیم شوند. ملبوس این مردم راهب و سرباز، جنبه ٔ دوگانه ٔ آنها را آشکار مینمود به این معنی که اسلحه ٔ سواران جنگی را می آویختند و بر روی آن لباده ٔ بلند راهب را میکشیدند. لباده ٔ میهمان نوازان مشکی بود با صلیب سفیدی در روی سینه، لباده ٔ پاسبان معبد سفید بود و صلیبی قرمز داشت. قشون دائم فلسطین مرکب از اعضای فِرَق سابق الذکر بود. فرقه ٔ میهمان نوازان در سال تصرف بیت المقدس ایجاد شد تا زوار را جا و طبیب و منزل بدهد و پرستاری و ملازمت نماید، اما تأسیس فرقه ٔ پاسبانان معبد از مآثر 1119 م. میباشد. این دو فرقه که مؤسسین آن فرانسوی بودند بسرعت توسعه یافت و در تمام ممالک اروپای نصرانی صاحب علاقه شد، چنانکه فرقه ٔ پاسبانان معبد حتی در پاریس دارای ارگ حقیقی گردید. اما فرقه ٔ سواران آلمان در اواخر مائه ٔدوازدهم (1197م.) تشکیل شد و بزودی به پروس انتقال یافت تا با اقوام مشرک مبارزه کند.
جنگهای دیگر صلیب: امپراطوری لاتن در مشرق زمین: عادت بر این جاری شده است که جنگهای صلیب را مشتمل بر هشت جنگ بدانند، در صورتی که درواقع و نفس الامر عده ٔ این اردوکشیها از این مقدار متجاوز است، مثلاً هنگامی که بهمون اسیر ترک شد (در 1100 م.) قشونی به کمک او حرکت کرده در آسیای صغیر منکوب و بکلی منهزم شد (1101م.) ولی با این وجود جنگ دوم صلیب به اردوکشی اطلاق میشود که در سال 1147 م. به پیشنهاد لوئی هفتم پادشاه فرانسه اتفاق افتاد و منجر به شکست بزرگ فرانسویان مشرق و تصرف اِدِس بدست ترک گردید (1144 م.). آنگاه لوئی هفتم و کنراد سوم امپراطور آلمان خود ریاست اردو را بعهده گرفتند؛ اما قشون فرانسه و آلمان توافق نظر حاصل نکردند و به این لحاظ مصیبت تازه ای دررسید تا آنجا که کنراد و لوئی هفتم تنها به مملکت خود برگشتند.
از دست رفتن بیت المقدس: طولی نکشید که مملکت لاتن را موقع تاریکی فرارسید، بخصوص بعد از اینکه سلطان صلاح الدین، شام و مصر هر دو را متصرف شد. سلطان صلاح الدین در تقوی و رشادت و سخا نظیر مشهورترین خلفای عرب است. در 1187 م. محاربه سختی در نزدیکی طبریه درگرفت. قشون صلیب که از عطش تن به مرگ داده و از دود خار و خاشاک بیابان که مسلمانان آتش زده بودند، سینه شان تنگی کرده جایی را نمیدیدند بکلی بهزیمت رفتند. پادشاه بیت المقدس گوی دو لوزینیان بدست دشمن افتاد، صلاح الدین تقریباً تمام قلمرو مملکت لاتن را در فلسطین زیر نگین آورد و بعد از چند روز محاصره بیت المقدس را نیز ناچار به تسلیم کرد (2 اکتبر 1187 م.).
جنگ سوم صلیب: این مصائب باعث شد که جنگ سوم صلیب دربگیرد و امپراطور فردریک بار بروس و پادشاه فرانسه فیلیپ اگوست و پادشاه انگلیس ریشار کور دو لیون عازم جنگ شوند. فردریک با قشون صلیب آلمان پیش از سایرین به آسیای صغیر رسیده، قشون ترک را در قونیه شکست داد و از توروس گذشته در ساحل قره سو (سیدنوس) اردو زد. پس از صرف غذا به شست و شو پرداخته بود که نزله ای بر وی عارض شد و در آب ناپدید گردید. بقیه ٔ قشون او در برابر عکا به قشون فرانسه و انگلیس ملحق شد. فیلیپ اگوست از ژن و ریشار کور دولیون از مارسی حرکت کرده به سیسیل رفتند (1190 م.) واز آنجا به عکا آمدند. در این بین ریشار جزیره ٔ قبرس را نیز تسخیر کرد. دو پادشاه در کنار عکا اردو زدند و در آن موقع متجاوز از یک سال بود که آن شهر از دریا و خشکی محصور بود و چنانکه میگویند در آن محل 9 جنگ بزرگ و بیش از صد محاربه اتفاق افتاد. صلاح الدین هرچه سعی کرد نتوانست شهر را از محاصره بیرون بیاورد، اما قشون صلیب هم نتوانست برج و باره ٔ شهر را بشکند عاقبت گرسنگی ساخلوی مسلمانان را وادار کرد که در ژوئیه ٔ 1191 م. تسلیم شوند. در این موقع فیلیپ اگوست دست از جنگ کشیده به فرانسه برگشت، لکن ریشار کور دو لیون دو سال دیگر در ارض اقدس مانده آثاری از خود بروز داد، چنانکه دشمنان وی از شجاعت او تمجید میکردند و از درندگیش به وحشت می افتادند، مثلاً یک بار 2600 نفر اسیر را سر برید، زیرا فدیه ٔ آنها سر موقع نرسیده بود؛ اما بالاخره نتوانست به بیت المقدس برسد و آن شهر در دست مسلمانان ماند و قلمرو مملکت لاتن منحصر به فینیقیه قدیم گردید و عکا پایتخت آن شد. این شهر تا صد سال دیگر، یعنی تا 1291 م. در دست نصاری باقی ماند.
مشخصات جنگ سوم صلیب: جنگ سوم صلیب دارای مشخصاتی چند است از جمله قلت ازدحام مردم در اردو و جدائی زوار از سرباز به این لحاظ جنبه ٔ نظامی این جنگ بر جنبه ٔ مذهبی آن میچربید. در این جنگ قشون فرانسه و انگلیس به عزم تسخیر فلسطین راه دریای مغرب را پیش گرفتند و به این ترتیب از طی مسافات بعیده ٔ اروپا و آسیای صغیر و کشمکش با اقوام سر راه رهائی یافتند؛ چون طریق دریا امن تر و کوتاه تر بود، از آن پس قشون صلیب همه از آن سو به راه افتادند. علاوه بر این جنگ مسلمان و نصاری سختی خود را از دست داده و بغض مذهبی تسکین یافته بود. دو حریف که در رشادت پای کمی از هم نداشتند، احترام یکدیگر را نگاه میداشتند و چون محاربه بسر میرسیدبا هم به ادب رفتار می کردند. بعد از جنگ طبریه سلطان صلاح الدین اسیر خویش گوی دو لوزینیان را رخصت داد که در کنار وی بنشیند و امر کرد به او شراب بپیمایند. در موقع محاصره عکا سلطان صلاح الدین و ریشار کور دو لیون تحف و هدایا بجهت یکدیگر فرستادند و ریشار با برادر صلاح الدین عهد مودت بست و حتی خیال داشت خواهر خود را به او بدهد و در این باب گفتگو نیز کردند، لکن چون ریشار به تکفیر تهدید شد مطلب عقیم ماند.
جنگ چهارم صلیب: جنگ چهارم صلیب در واقع دنباله ٔ جنگ سوم بود که تقریباً پنج سال بعد از مراجعت ریشار، پاپ اینوسان سوم آنرا برانگیخت (1198 م.) و سال بعد از این مقدمه در حین مسابقه ٔ جنگی که به دعوت حاکم شامپانی برپا شده بود، حضار صلیب برگرفتند و بسیاری از سواران جنگی شمال و مشرق فرانسه هم به ایشان تأسی جستند؛ اما پادشاهان فرانسه وانگلیس چون با هم درآویخته بودند در جنگ صلیب شرکت نکردند. جنگ چهارم نیز مانند جنگ اول اردوکشی سرکردگان بود. حاکم شامپانی را به ریاست برداشتند و بعد ازمرگ اوبنیفاس دو مون فرا نامی را از سرکردگان پیمون بجای او نشاندند. پاپ قشون صلیب را بر آن داشت که به مصر حمله کند، زیرا مصر مرکز قدرت مسلمانان شمرده میشد و چون در آن خطه بر ایشان دست می یافتند مسلمانان را یارای نگاهداری فلسطین و شام نمی ماند.
قشون صلیب و مردم ونیز: قشون صلیب برای انجام این خیال محتاج به کشتی بود و در آن ایام مهمترین بحریه ٔ دریای مغرب را مردم ونیز در دست داشتند به این لحاظ قشون، جمعی را به ونیز فرستاد که در باب کرایه ٔ کشتی گفتگو کند. از جمله ٔ نمایندگان ویل آردوئن نامی از اهل شامیانی بود که بعدها تاریخ جنگ صلیب را نوشت. مردم ونیز بر عهده گرفتند که در ازای 85هزار مارک (که به پول امروز تقریباً بیست میلیون میشود) قریب چهارده هزار سوار و بیست هزار پیاده را به مصر برسانند و تمام مبلغ را نیز پیش خواستند. علاوه بر این، قرار شد که استعداد مردم ونیز هم به قشون صلیب ملحق شود. بدین ترتیب متحدین در تسخیر و غنیمت شریک شدند. قشون صلیب درونیز گرد آمد، لکن از آنجا که پرداخت تمام وجه مقررمقدور نبود مردم ونیز موقع را مناسب دیده، گفتند: هرگاه قبل از حرکت در تصرف بندر زارا واقع در کنار دریای آدریاتیک مددی به ما برسانید از باقی بدهی شما میگذریم. مردم بند زارا نصرانی بودند، لکن رقابت این دو شهر این پیشنهاد را موجب گردید و گذشته از این شاید مردم ونیز به لحاظ مصالح تجارت خود بی میل نبودند که حمله ٔ به مصر موقوف شود. بالجمله رؤسای اردو پیشنهاد را پسندیدند و بندر زارا مسخر و تالان شد.
قشون صلیب در قسطنطنیه: در این اثنا شاهزاده ای از رومیهالصغری موسوم به آلکسی و فرزند ایساک لانژ امپراطور مخلوع قسطنطنیه سر رسید (1195 م.). آلکسی برای استرداد حق پدر از قشون صلیب مدد خواست و ضمناً وعده داد که در صورت انجام آرزو مبلغ هنگفتی نقداً تقدیم کرده و کلیه ٔ قوای دولت را نیز برای جنگ با مسلمانان به اختیار قشون صلیب بگذارد. بر حسب ظاهر امر جنگ صلیب ترک نمیشد، بلکه فقط راه اندکی منحرف میگردید و این مختصر انحراف به تحصیل کمک های مهم ارزش داشت. پاپ اینوسان سوم سخت بر ضد این پیشنهاد برخاست و قشون صلیب و مردم ونیز را به تکفیر تهدید کرد، اما نتیجه نبخشید و قشون رو به قسطنطنیه راه افتاد. هر کس از راه دریا به قسطنطنیه نزدیک شود یکی از زیباترین مناظر دنیا را در برابر خود می بیند، چنانکه اگر امروز هم سیاحی از بزرگترین و متمول ترین بلاد اروپا به آن سو رو بیاورد خواه و ناخواه به تمجید آن میپردازد تا چه رسد به قشون صلیب آن روز که جز کوشک تاریک و بلاد مسکین و محقر فرانسه چیزی ندیده بودند. بنابه روایت ویل آردوئن «کسانی که قسطنطنیه را ندیده بودند از دیدار آن سیر نمیشدند و چون باره ٔ سر به فلک افراشته و برجهای گرداگرد شهر و قصور مزین و کلیساهای رفیعه و عدیده در نظرشان جلوه میکرد و درازاو پهنای شهر که عروس دنیا است مجسم میشد باور نمیکردند که در عالم شهری به آن درجه از تمول رسیده باشد»چون وارد شهر شدند بر حیرتشان افزود، زیرا قسطنطنیه در قرون وسطی حکم پاریس امروز را داشت و از نهصد سال قبل تمول مشرق زمین و شاهکاری هنرنمائی قدیم همه درآنجا جمع آمده بود.
تاراج قسطنطنیه: قشون صلیب تقریباً بدون زد و خورد قسطنطنیه را قبضه کرد و آلکسی را تاج بخشید؛ اما آلکسی در ادای نقدینه بدفعالوقت میگذرانید و ضمناً مردم شهر نیز که چشم دید قشون صلیب (یا به اصطلاح خودشان نژاد لاتن) را نداشتند از او ناراضی بودند. عاقبت نژاد یونانی جنبشی کرده آلکسی را از تخت به زیر آورد و بر ضد قشون صلیب مجهز شده. قشون صلیب که در خارج شهر اردو زده بود کمر به تسخیر آن بست و در 12 آوریل 1204 م. شهر را گشوده بغارت داد. بنابه گفته ٔ ویل آردوئن: «غنیمت بدرجه ای رسید که افراد حساب طلا و نقره و ظروف و جواهر و اطلس و حریر و بالاپوش پوست گرفته و خز و سنجاب و البسه ٔ فاخره را گم کردندو ژو فروآد و ویل آردوئن بحق میگوید که «از بدو خلقت عالم تاکنون هیچ شهری تا این درجه ثروت نداشته است. هر کس بدلخواه خود جا گرفت و جا برای احدی کم نیامد... از این افتخار و هم از ذوق نعمت خداداده قشون صلیب در پوست نمیگنجید، زیرا کسانی که به فقر و مسکنت میگذراندند به عز و غنا رسیدند». در تاراج قسطنطنیه قشون مانند اقوام جاهله معامله کرد، مثلاً مرمرها راخرد نمود، آثار مستظرفه را شکست تا سیم و زر و احجار کریمه آن را ببرد. مجسمه های مفرغی را که شاهکاری هنرنمائی قدیم بود ذوب کرد تا پول از آن سکه کند. از آثار متبرکه و ظریفه ای که بعد از غارت 1204 م. از قسطنطنیه آوردند امروز هم در ونیز و بعضی دیگر از بلاد مغرب دیده میشود. موجبات تاراج قسطنطنیه نه چنان بودکه تاراج قسطنطنیه را تنها طمع قشون بینوای صلیب باعث آمده باشد، بلکه نژاد یونانی و نژاد لاتن از قدیم چشم دید یکدیگر را نداشتند، به این معنی که نژاد یونانی نژاد لاتن را جاهل حساب میکرد و نژاد لاتن، نژاد یونانی را به نامردی و تبه کاری و خیانت نسبت میداد، چنانکه از معامله آنها در جنگ اول صلیب و رفتارشان باکنراد و فردریک بار بروس در جنگ دوم و سوم واضح بود. بعلاوه بیست سال قبل از این واقعه (1182 م.) عوام الناس یونانی قسمتی از نژاد لاتن را که در قسطنطنیه نشسته بودند قتل عام کرده، مرضی ̍ را در مریضخانه ها سر بریده و چندین هزار زن و بچه را به غلامی به مسلمانان آسیا فروخته بودند. از این گذشته نژاد یونانی و لاتن را بغض مذهبی نیز ممد خصومت بود، زیرا نژاد یونانی از حوزه ٔ دیانت روم جدا شده و هر یک دیگری را به ارتداد متهم مینمود. قشون صلیب در موقع تصرف قسطنطنیه خود را مجاهد وحدت دیانت میدانست و شهر را بمناسبت عصیانی که به پاپ میورزید مستحق تاراج میشمرد.
امپراطوری لاتن در قسطنطنیه: قشون صلیب قلمرو امپراطوری بیزانس را فیمابین خود قسمت کرده، شالوده ٔ امپراطوری لاتن را در قسطنطنیه ریخت و بودوئن والی فلاندر را به امپراطوری برداشت. بنیفاس دومون فرا، را نیز به سلطنت سالونیک و مقدونیه گذاشت و مطیع امپراطور قرار داده، قسمتی از قسطنطنیه و جزء عمده ٔ مجمعالجزایر که رویهمرفته این قلمرو امپراطوری را شامل میشد، خاص مردم ونیز گشت. سرکردگان قشون صلیب حاکم آتن و امیر مُره (پلوپونز) و مرزبان تسالی لقب یافتند، اما از اردوکشی مصر و استخلاص بیت المقدس دیگر سخنی به میان نیامد. امپراطوری لاتن قریب نیم قرن طول کشید تا اینکه قوم بلغار از طرف شمال حمله آورده از 1205 م. به بعد امپراطور بودوئن را شکست داد و عاقبت او را کشت. خانواده ٔ یونانی نژاد هم که پایتخت خود را به نیسه منتقل کرده بود از جانب مشرق تاخت آورد تا اینکه در 1261 م. میشل پاله ئولک مجدداً قسطنطنیه را گرفت و امپراطوری لاتن را برافکند.
جنگهای اخیر صلیب: از تصرف و تاراج قسطنطنیه بخوبی پیداست که افکار بکلی عوض شده و ایمان مردم سست گردیده بود، بااین وجود باز چندین جنگ صلیب در خلال مائه سیزدهم بوقوع پیوست، لکن در این جنگها (جز جنگ ششم) شکست همواره نصیب ملت نصاری بود. در جنگ پنجم صلیب (1221-1217م.) پادشاه مجارستان اردوئی به مصر کشید و قشون وی اغلب از اهالی آلمان و قوم مجار بودند، اما بمصیبت سختی دچار شدند. جنگ ششم (1229-1228 م.) را این خصوصیت حاصل آمد که پاپ سردار قشون صلیب، یعنی امپراطور فردریک دوم را تکفیر کرده بود. علیهذا امپراطور عوض اینکه با مسلمانان بجنگد با ایشان وارد مذاکره شده مهارتی بخرج داد و بیت المقدس را از سلطان مصر پس گرفت و در ازای این موهبت میثاق اتحادی با وی گذاشت، اما این سیاست هیاهوئی پدید آورد و جنگ از نودرارض اقدس شعله کشید، چنانکه در 1244 م. بیت المقدس باز به دست قوم ترک افتاد و قریب هفتصد سال (تا 1917 م.) در دست آنها ماند. جنگ هفتم و هشتم به اقدام سن لوئی پادشاه پرهیزکار فرانسه برپا گردید. جنگ هفتم (1254-1248م.) بر سر تسخیر مصر بود و در آغاز آن دمیاه فتح شد، اما طغیان نیل و نزول بلا و حمله ٔ مسلمانان دست بهم داده قشون صلیب را به تسلیم مجبور ساخت. سن لوئی فدیه ٔ گزافی پرداخت تا سرکردگان وی را آزادی بخشیدند و دمیاه را پس داد تا خود او را رها کردند. در جنگ هشتم (1270 م.) سن لوئی بر سر تونس رفت، لکن در آنجا مبتلا به طاعون شده درگذشت و جنگ صلیب خاتمه یافت بنابر مناظره ای که در اوان جنگ هشتم صلیب روتبوف شاعر ترتیب داده در آن اوقات از شور مردم فرانسه بسیار کاسته شده بود. مناظره فیمابین هواخواه جنگ صلیب و مخالف او درگرفته است: «مخالف جنگ: شما میخواهید که من از دارائی چشم بپوشم و نگاهداری فرزندان خود را بعهده ٔ سگها بگذارم ؟ من گمان نمیکنم که خداوند به این امر راضی باشد... مرد مؤمن میتواند بی آنکه از جای خود تکان بخورد و دنبال سوانح برود مرضاه خود را بدست آورد و از دارائی خود زندگی کند... من میخواهم در جوار همگنان خود باشم و عمر خود را به آرامی بسر آرم... به سلطان قوم ترک بگوئید که مرااز تهدیدات تو خنده میگیرد. اگر او به دیار ما گذر کند، مزه اش را خواهد چشید؛ اما من بدیار او نخواهم رفت که او را از آنجا بیرون کنم برای جستجوی خدا چرا باید راهی به این دوری پیمود؟ اگر خدا را مکانی باشدمحققاً در فرانسه است...». در همین ایام ژوانویل به گوش خود شنید که سرکرده ای به سرکرده ٔ دیگر چنین گفت: «وای به حال و روز فرانسه اگر شاه به عزم جنگ صلیب حرکت کند، چون اگر ما متابعت او نکنیم بدست او مجازات خواهیم شد و اگر بکنیم بخواست خداوند، زیرا در این صورت بجهت ترسی که از شاه داریم بجنگ رفته ایم نه برای رضای خدا». خود ژوانویل با همه ٔ اصرار سن لوئی بار دوم بجنگ نرفت.
نتایج عمده ٔ جنگ صلیب: نتیجه ای که پاپ از جنگ میخواست استخلاص ارض اقدس بود که عاقبت حاصل نگردید. بعلاوه در نتیجه ٔ این جنگ شالوده ٔ دومملکت هم در مشرق زمین ریخته شد (مملکت بیت المقدس وامپراطوری لاتن در قسطنطنیه) که هیچیک دوام نیاورد، اما از این جنگ در خود مغرب زمین و بخصوص در فرانسه وآلمان و ایتالیا نتایج بسیار مهم عاید گردید که بعضی اقتصادی بود و پاره ای سیاسی و اجتماعی.
نتایج اقتصادی: جنگ صلیب به تجارت دریای مغرب فائده عمده ای رسانید و بر مراوده ٔ بلاد مغرب و مشرق از راه دریا افزود. حمل قشون صلیب و زوار دریانورد مارسی و ژن و پیز مخصوصاً ونیز را متمول کرد، چنانکه مرتباً سالی دو بار از بنادر مختلفی بحریه ٔ واقعی بجانب ارض اقدس روان میشد. مادامی که قوم نصاری صاحب اختیار بنادر شام بودند، سوداگران فرانسه و ایتالیا بدان صوب عزیمت کرده، امتعه ٔ گرانبهای مشرق را میخریدند. نتیجه ٔ غیرمستقیم جنگ صلیب بسط تجمل و تمدن در مغرب بود؛ زیرا در آن موقع نواحی مشرق زمین که مسکن قوم عرب و نژاد یونانی بود، از لحاظ پیشرفت و تکمیل مدنیت بر نواحی مغرب پیشی داشت. چنانکه قشون صلیب از دیدارآثار تجمل شیفته شد و استعمال فرش، آئینه، اثاث البیت زیبا، اسلحه ٔ ظریف، اقمشه ٔ فاخر، پارچه ٔ ابریشمی، حریر، پرنیان و مخمل و غیره همه در اوان جنگ صلیب و در نتیجه ٔ آن جنگ رایج و متداول شد، اما اگر بخواهیم آنچه را که مغرب زمین در امر علم، هنر، زراعت و صناعت از مشرق کسب کرده است به برکت جنگ صلیب بدانیم راه مبالغه رفته ایم، زیرا پرتو مدنیت عرب از جانب اسپانیا و سیسیل نیز مانند مصر و شام نفوذ میکرد و به این لحاظ نمیتوان بیقین گفت که مثلاً بعضی از اختراعات چین از کدام راه و از چه زمان در اروپای غربی رواج یافته است، از قبیل کاغذی که با کهنه میساختند و از سده ٔ دوازدهم به بعد در فرانسه معمول شده و قطب نما که در سده ٔ یازدهم و قبل از جنگ اول صلیب در دریای مغرب به کار میرفته است.
نتایج سیاسی و اجتماعی: مهمترین نتیجه ٔ اجتماعی جنگ صلیب آن بود که مؤید زوال قدرت ارباب ملک گردید، زیرا عده ٔ بیشماری از ایشان در خلال جنگها مردند و آنها هم که جان بدر بردند، یا لاشی ٔ محض شدند یا به فقر و مسکنت درافتادند. قشون صلیب میبایستی از خود خرج کند و به این لحاظ هر سرکرده برای تدارک اسلحه وسیورسات خود و کسان و دواب خویش احتیاج به مقدار زیادی نقدینه داشت و به این جهت قسمتی از املاک خود را میفروخت یا رهن میگذاشت. همه به امید غنا رفتند، لکن هر کدام که برگشتند بی چیز بودند و جز فروش و رهن مجدد چاره نداشتند. این نکبت و زوال قدرت ارباب ملک به حال پادشاهان و دولتخواهان و بالخاصه اهالی بلاد و قصبات که به ازای وجه نقد، آزادی خود را میخریدند بسیار نافع افتاد. از این گذشته مردم فرانسه را در نتیجه ٔ جنگ صلیب نفوذ سیاسی و تجارتی مهمی در مشرق زمین مسلم آمد که در ظرف قرون متمادی باقی ماند و شأنی که هنوز هم زائل نشده است. بقدری فرانسوی به مشرق زمین آمد که هنوز هم ملل مشرق کلیه ٔ مردم مغرب را فرنگی میخوانند که مأخوذ از کلمه ٔ فرانک میباشد. زبان فرانسه در شام، قبرس، ارمنستان و مره متداول شد و حتی امروز هم در شام با وجود مجاهدت سایر ملل از انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و روسی این زبان همیشه از سایر السنه ٔ فرنگی رایجتر و در حکم لسان ثانوی بومیهاست. نویسندگان فرانسوی معتقدند که اگر مردم فرانسه چند صدباب مدرسه در مشرق نزدیک احداث کرده، دائر نگاه میدارند برای این است که تفوق خود را در آنجا حفظ کنند و این تفوق را سنتی میدانند که از زمان جنگ صلیب شروع شده و دوام آن هم به حال رواج صنعت و تجارتشان مفید است و هم به حال عظمت خارجی مملکتشان (تاریخ قرون وسطی آلبر ماله صص 217-239).


روسیه ٔ شوروی

روسیه ٔ شوروی. [سی ی َ ی ِ رَ] (اِخ) یا اتحاد جماهیر شوروی یا بطور اختصار شوروی کشور بزرگ اروپایی و آسیایی است که از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از مغرب به نروژ و فنلاند و سواحل بالتیک و آلمان و از جنوب به رومانی و دریای سیاه و ترکیه و ایران و افغانستان و پامیر و منچوکو و چین و از مشرق به اقیانوس کبیر محدود است. فاصله ٔ مرزهای آن از مغرب به مشرق نزدیک به 10000 کیلومتر و از شمال به جنوب 3000 کیلومتر و وسعت آن بیشتراز 22 میلیون کیلومتر مربع یعنی 16 خشکیهای سطح زمین است. کشور شوروی از 35 درجه عرض شمالی تا منطقه قطبی کشیده شده و قسمت عمده ٔ آن در منطقه ٔ معتدله ٔ سردو نواحی شمال آن یخبندان است و چون ارتفاعاتی که جهت شرقی و غربی داشته باشد جز در مناطق جنوبی دیده نمی شود آب و هوای سرد قطبی تا نواحی جنوبی نیز تأثیر می کند منتها بمناسبت تغییر عرض جغرافیایی و دوری و نزدیکی به اقیانوس شدت سرما در نواحی جنوب کمتر و شدت درجه ٔ حرارت و خشکی هوا در نواحی شرقی بیشتر است.
رودها و دریاچه ها - رودهای روسیه بعلت وسعت کشور و دور بودن سرچشمه ٔ آنها از دریاهای اطراف و جلگه ای بودن خاک عموماً طویل و جریان آنها ملایم و جز در ایام یخبندان زمستان همه وقت قابل کشتیرانی است. مهمترین رودهایی که به اقیانوس منجمدشمالی می ریزد در روسیه ٔ اروپا رودهای پچورا و دوینا و در روسیه ٔ آسیا رودهای بسیار طویل ابی و ینی سئی و لنا است. رودهای دیگر روسیه عبارت است از دنی یستر دنی یپر و دن که بدریای سیاه و دریای آزوف می ریزند و نوا و دونا که طول آنها کم است و بدریای بالتیک وارد می شوند. غیر از رودهای مذکور رودهای دیگری نیز در روسیه جاریست که بدریاچه های داخلی می ریزند مانند رود طویل ولگا (بطول 3688 کیلومتر) و رود اورال که بدریاچه خزر می ریزند و رودهای معروف سیحون و جیحون که وارد دریاچه ٔ اورال میشوندو در جنوب شرقی سیبری نیز رود آمور جریان دارد که به اقیانوس کبیر می پیوندد.
زبان - ملل مختلف اتحاد جماهیر شوروی به زبانهای ملی خود تکلم و با الفبای روسی کتابت می کنند ولی آموختن زبان روسی برای عموم افراد ملل مختلف آن کشور اجباری است. و رجوع به روسی شود.
تقسیمات - اتحادجماهیر شوروی شامل روسیه ٔ شوروی، اوکرانی، بیلوروسی، ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، ترکستان، ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان است و از 1940م. بدین جمهوریها، جمهوریهای ملداوی، لیتوانی، لتونی و استونی افزوده شده است.
تاریخ روسیه -تاریخ روسیه در قرن نهم میلادی یعنی هنگام هجوم وارگان (ستونهایی از نژاد اسکاندیناو که خوی جنگجویی خود را به اسلاویان منتقل ساختند) آغاز می شود. مردم روسیه (روسیان) کاتولیسیسم یونانی را بتوسط مبلغان بیزانسی در زمان سلطنت ولادیمیر (972- 1015م.) پذیرفتند. یارسلاو بزرگ (1015- 1054م.) بمنزله ٔ شارلمانی روسیه بشمار است ولی پس از این پادشاه دوره ٔ هرج و مرج آغاز شد و جنگهای داخلی پدید آمد و بر اثر آنها روسیه تحت تبعیت مغولان درآمد.
تاریخ روسیه در قرن جدید - با حمله و کشورگشایی مغولان در قرن سیزدهم میلادی بسیاری از شهرها و کشورهای آسیا و اروپا از نعمت امنیت و استقلال و آزادی محروم شد و تحت استیلای این قوم وحشی قرار گرفت. دشت هموار و وسیع روسیه نیز مانند سایر نقاط، باین سانحه گرفتار آمد و مردم آنجا تا قرن پانزدهم میلادی به حکام مغول باج و خراج می دادند و مطیع ایشان بودند. میان بلاد معتبر در روسیه آن زمان شهر کیف اعتباری داشت و مردم سایر نقاط آن سرزمین از حاکم آنجا اطاعت میبردند ولی پس از اینکه این شهر به تصرف دولت لیتوانی درآمد حکومت و قدرت در شهر مسکو تمرکز یافت. ایوان سوم نخستین حاکمی بود که به منظور ایجاد وحدت و یگانگی میان مردم این سرزمین و رهایی این کشور از قید اسارت و بردگی از پرداخت باج و خراج به خانان مغول خودداری کرد و دولت مستقلی پایه ریزی کرد. نوه ٔ ایوان سوم که مردی سفاک و بدطینت بود در سال 1533م. بنام ایوان چهارم به سلطنت رسید ومتصرفاتی در جنوب و مغرب روسیه بدست آورد و خود را به تقلید قیاصره ٔ روم تسار (تزار) نامید و چون بسیارستمکار بود به ایوان مخوف ملقب شد. ایوان مخوف در سال 1585م. درگذشت و حکومت مسکو تا سال 1613م. وضع روشنی نداشت تا اینکه زمام امور این شهر و سایر بلاد مهم روسیه بدست میخائیل از خانواده ٔ رمانوف افتاد دراین زمان روسیه از راه ساحل شمالی دریای خزر با ایران ارتباط پیدا کرد و از راه ایران دری بجهان مشرق زمین گشود. از پادشاهان معروف خانواده ٔ رمانوف پتر کبیر است. در زمان پتر کبیر روسیه بسیار پیشرفت کرد. فنلاند و جزایر آلاند و نواحی دریای بالتیک بتصرف روسیه درآمد. پتر در راه آشنایی مردم روسیه بتمدن اروپا وایجاد روابط سیاسی با دول مغرب زمین و بسط امور بازرگانی و احداث کارخانه و ساختن خطوط آهن و ترویج فرهنگ و استخدام صنعتگر، معمار، دکتر، مهندس خارجی کوشش فراوان مبذول داشت. وی در سال 1725م. پس از سی وشش سال سلطنت درگذشت و چون پسر خود آلکسی را بقتل رسانیده بود زنش کاترین اول بکمک یکی از درباریان زمام امور را در دست گرفت و مدت شانزده ماه سلطنت کرد. بعد از کاترین اول بترتیب پتر دوم (1727-1730م.) و آنادوشس دوکورلند دختر ایوان پنجم (1730- 1740م.) و ایوان ششم و الیزابت و پتر سوم بپادشاهی رسیدند. بعد از پتر سوم کاترین دوم در سال 1762 به تخت پادشاهی رسید. کاترین دوم که زن پتر سوم و زنی باهوش و پراستعداد بود شوهرش را از سلطنت برکنار کرد و خود بجای او نشست. وی در راه عمران و آبادی شهرها و رونق بازار تجارت و توسعه ٔ کشاورزی کوشش فراوانی مبذول داشت و روسیه را به پنجاه استان تقسیم کرد و بهریک اختیاراتی داد و میخواست بوسیله ٔ نمایندگان طبقات مردم قوانینی برای تأمین آسایش و رفاه حال عامه تهیه کند و از آنجا که در اغلب کارها بیشتر قصد تظاهر داشت اقداماتش مؤثر نیفتاد. کاترین در امور داخلی لهستان به مداخله پرداخت و با دولت عثمانی وارد محاربه شد و بندر آزوف و شبه جزیره ٔ کریمه و سرزمین رومانی را بتصرف آورد. کاترین برای تسخیر قفقاز بر ضد پادشاه ایران، آغامحمدخان قاجار به تحریکاتی پرداخت ولی قبل از اینکه به نتیجه ای برسد درگذشت (1796م.). پس از مرگ کاترین دوم پسرش پل اول جانشین او گردید، سپس پسرش الکساندر اول زمام امور آن کشور را بدست گرفت. الکساندر اول در غالب اتحادیه های که برضد ناپلئون در اروپا تشکیل شد شرکت داشت. اقدامات وی درراه زوال امپراتوری ناپلئون بیش از دیگران مؤثر افتاد چنانکه با عقد اتحادیه ششم و کشانیدن ارتش ناپلئون به خاک روسیه موجب سقوط وی گردید.
بعد از الکساندر اول برادرش نیکلای اول بپادشاهی رسید در ایام امپراطوری وی، مردم روسیه سربشورش برداشتند و گروهی ازافسران و سربازان نیز بدسته های انقلابی پیوستند نیکلاچون اوضاع را وخیم دید بسرکوبی انقلاب گران پرداخت و سرانجام موفق شد آرامشی در روسیه بوجود آورد و بزعم خود دستگاه امپراطوری را از خطر نجات داد. از وقایع مهم دوره ٔ نیکلا انقلاب لهستان و جنگهای کریمه است که مدت سیزده ماه طول کشید و به شکست روسیه منجر شد و نیکلا در اثر همین شکست دق کرد و مرد (1855م.) بعد از نیکلای اول پسرش الکساندر دوم بمنظور اتمام جنگهای کریمه بدولت های فرانسه و انگلیس و عثمانی پیشنهاد صلح کرد و معاهده ٔ پاریس میان ایشان منعقد گردید (1856م.) بعد از الکساندر دوم بترتیب الکساندر سوم و نیکلای دوم بسلطنت رسیدند. الکساندر سوم برای جلوگیری از انقلاب و نهضت های آزادیخواهی مطبوعات را محدود ساخت و در زمان نیکلای دوم جنگ منچوری بوقوع پیوست و با شکست سپاهیان روس پایان یافت (1904م.).
ده سال بعد یعنی در سال 1914م. جنگ جهانی نخست آغاز گردید و دولت روسیه که به متفقین یعنی فرانسه و انگلیس پیوسته بود برضد آلمان و متحدین این دولت وارد میدان نبرد شد ولی زمانی که سپاه روسیه در جبهه های مختلف سرگرم محاربه بود انقلاب عظیمی که پایه ٔ آن از زمان کاترین دوم استوار شده بود و فقر و پریشانی مردم و ترویج عقاید سوسیالیستی آنرا تقویت میکرد در داخل روسیه بوقوع پیوست. این انقلاب در مدتی کوتاه و با سرعتی بسیار سراسر روسیه را فراگرفت و به گرفتاری و زندانی شدن نیکلای دوم منتهی شد و چندی بعد نیکلای دوم و خانواده ٔ او که به سیبری تبعید شده بودند جملگی کشته شدند. در این موقع مجلس دوما حکومت موقتی به ریاست لفوف تشکیل داد ولی حکومت وی دوامی نکرد و کرنسکی که یکی از اعضای مجلس دوما بود زمام امور کشور را در دست گرفت. حکومت کرنسکی بزودی دستخوش قیام تروتسکی گردید تروتسکی در نوامبر 1917م. پتروگرادرا تصرف کرد و در همین اوقات لنین پیشوای حزب سوسیال دموکرات که از سال 1918م. ببعد بنام حزب کمونیست یا بلشویک خوانده شد بمساعدت آنها وارد پتروگراد گردید لنین چون میان کارگران نفوذ و محبوبیت فراوان داشت و نیز با شرکت دولت روسیه در جنگ جهانی نخستین مخالف بود بزودی مورد توجه مردم روسیه و انقلابگران قرار گرفت و بکمک افراد بلشویک و سایر هواخواهان خود و نیز با مساعدت معنوی دولت آلمان در پتروگراد حکومت کمونیستی دایر کرد (1917م.) و کرنسکی از روسیه گریخت و تروتسکی نیز وزارت خارجه را یافت. لنین در آغاز امر در برسف لیتوسک با دولتهای آلمان، اتریش، عثمانی و بلغارستان وارد مذاکرات صلح گردید. سپس بلشویکها به کمک ارتش سرخ که تروتسکی آنرا تشکیل داده بود با عده ای از سرداران روسی و هواداران حکومت سابق که از طرف متفقین تقویت میشدند در سواحل دریای سیاه و بحرخزر ومغرب سیبری بجنگ پرداختند و سرانجام بر مخالفان غالب شدند و روسیه را تحت حکومت واحدی درآوردند. دولتهای فرانسه، انگلیس، اتریش، یونان و آمریکا چون نسبت بحکومت جدید روسیه خوشبین نبودند آن را برسمیت نشناختند. اولین کشوری که قبل از سایر ممالک دولت مزبور رابرسمیت شناخت ایران بود بهمین سبب در فوریه 1921م. معاهده ای میان دولت ایران و حکومت جدید روسیه منعقد گردید که بموجب آن امتیازاتی را که تزاران روس در سایه ٔ اعمال زور و سایر اقدامات ناروا و دور از اصول انسانیت در عصر قاجار از پادشاهان آن سلسله گرفته بودند باطل شد و نیز مؤسسات آن دولت از قبیل راه آهن آذربایجان، بانک استقراضی و غیره بایران واگذار گردید.دولت بلشویکی در مارس 1921 اختلاف خود را با لهستان مرتفع ساخت و همچنین بموجب قرارداد 1924 که با چین منعقد کرد حق حاکمیت آن دولت را در مغولستان خارجی برسمیت شناخت و نیز بر طبق معاهده 1925م. ژاپن بندر ولادی وستک را که بتصرف در آورده بود به روسیه واگذاشت ومیان دو دولت مذکور مناسبات سیاسی برقرار گردید. علاوه بر این بموجب معاهده ای که دولت جدید روسیه در ژانویه 1924 با دولت آلمان منعقد ساخت هر دو دولت قروض خود را بیکدیگر مصالحه کردند. از این تاریخ ببعد سایر دول اروپا که بتدریج به دوام و قوام حکومت جدید روسیه واقف شدند در طی قراردادهای جداگانه دولت مزبور را برسمیت شناختند. آخرین دولتی که حکومت مزبور را برسمیت شناخت ایالات متحده آمریکا (اتازونی) بود. (1935م.) لنین در خلال این اقدامات بطرح و اجرای برنامه ٔ اقتصادی و اصلاح امور داخلی آن کشور پرداخت و در ژانویه 1924 درگذشت. پس از مرگ لنین بین تروتسکی و استالین اختلاف پدید شد و استالین بر رقیب خود تروتسکی پیروز گردید و وی را از حزب اخراج و سپس تبعید کرد (1927م.) دولت شوروی برای اصلاح اوضاع اقتصادی روسیه با وجود مخالفت خرده مالکان از سال 1928 تا 1940 سه نقشه ٔ اقتصادی بمرحله ٔ اجرا در آورد. نقشه ٔ پنجساله ٔ سوم بعلت وقوع جنگ جهانی دوم ناتمام ماند.
در جنگ جهانی دوم ابتدا آلمان و شوروی یک عهدنامه ٔ دوستی و عدم تعرض ده ساله با یکدیگر منعقد کردند و در حمله ٔ آلمان به لهستان قسمت شرقی این کشور را روسیه اشغال کرد و از آن پس با الحاق کشورهای استونی، لیتونی و لیتوانی و همچنین منضم ساختن بسارابی و بوکوین از رومانی خود را آماده ٔ دفاع کرد. در سال 1941 آلمان با نیروی شگرف خود خاک شوروی را مورد حمله قرار داد و در این جنگ اگرچه بروسیه صدمات و خسارات فراوانی وارد آمد ولی سرانجام روسیه با کمک انگلیس و آمریکا در جنگ پیروز گردید و با اشغال و تصرف مشرق آلمان تا رودخانه ٔ ادر، کشورهای لهستان، چکسلواکی، رومانی، بلغارستان و مجارستان و مشرق اتریش را نیز بتصرف آورد و رژیم کمونیستی در این کشورها به کمک شوروی مستقر گردید و با اجرای نقشه های اقتصادی پنج ساله ٔ چهارم و پنجم علاوه بر ترمیم خرابیها اقتصاد کشور را بطوری ترقی داد که نسبت تولید در بسیاری از موارد تا ده برابر افزایش یافت. استالین تا سال 1953م. در روسیه حکومت کرد و بعد از مرگ او تحولاتی در این کشور بوقوع پیوست و حکومت فردی استالین ظاهراً جای خود را بحکومت دسته جمعی سران حزب داد و مالنکف و بولگانین و خروشف و کاسیکین یکی بعد از دیگری به نخست وزیری رسیدند.
اوضاع اقتصادی - کشور روسیه ٔ شوروی با وجود منابع سرشار ثروت و جمعیت فراوان تا قبل از انقلاب سال 1917 از لحاظ اقتصادی جزو ممالک عقب افتاده بود. از زمان بروز انقلاب اشتراکی کردن کشاورزی و صنعت معمول گردید و از سال 1928 اجرای نقشه های پنج ساله اقتصادی عملی گردید و با تصرف تمام منابع ثروت و تولید از طرف دولت با استخدام مهندسان خارجی اجرای اصول علمی در کارهای کشاورزی و صنعتی سطح تولید بسرعت شگفت آوری بالارفت ولی چون فعالیتهای اقتصادی بیشتر در راه تقویت امور سیاسی و نظامی دولت مصروف میگردید اهالی کشور از اجرای نقشه های اقتصادی چنانکه باید برخوردار نگردیدند اما دولت شوروی از نظر قدرت اقتصادی و نظامی در ردیف ممالک درجه ٔ اول عالم قرار گرفت. با آنکه در طی جنگ جهانی دوم تلفات و صدمات بسیار باین کشور وارد شد ولی با اجرای نقشه های پنج ساله ٔ چهارم و پنجم علاوه بر ترمیم خرابی ها سطح تولیدات از پیش از زمان جنگ نیز بالاتر آمده و کشاورزی کاملا ماشینی شده و کشت و زرع با اصول علمی انجام می شود. مهمترین محصولات غذایی روسیه گندم و برنج و سیب زمینی و چغندرقند و پنبه و چای و کتان و شاهدانه است. مقدار بعضی از محصولات کشاورزی روسیه در سال 1959م. بقرار زیر بوده است:
گندم: 48میلیون تن اولین کشور تولیده کننده.
جو: 13میلیون تن دومین کشور تولیده کننده.
سیب زمینی: حدود 6 میلون هکتاراست.
پنبه (تصفیه شده): 1/485میلیون تن دومین کشور تولیدکننده.
کتان: 1میلیون تن اولین کشور تولیدکننده.
چغندرقند: 68میلیون تن اولین کشور تولیدکننده.
کشور شوروی از لحاظ منابع کانی نیز در ردیف بزرگترین کشورهای جهان و از نظر استخراج زغال اولین کشور جهان و از لحاظ راه آهن دومین کشور عالم است. قسمت بیشتر کانهای این کشور در منطقه ٔ اورال و سیبری واقع شده و بر اثر پیشرفت نقشه های اقتصادی روزبروز بر توسعه ٔ استخراج موادمعدنی افزوده میشود. مقدار بعضی از محصولات معدنی شوروی در سال 1959 بقرار زیر بوده است:
زغال و لیگنیت (یا لینییت): 500میلیون تن اولین کشور تولیدکننده.
نفت: 122/8میلیون تن سومین کشور تولیدکننده.
آهن: 89/8میلیون تن دومین کشور تولیدکننده.
منگنز: 2/9میلیون تن دومین کشور تولیدکننده.
مس: 378/1هزار تن سومین کشور تولیدکننده.
سرب: 295هزار دومین کشور تولیدکننده.
طلای سفید: اولین کشور تولیدکننده.
طلا: 349هزار تن دومین کشور تولیدکننده.
روی: 351هزار تن دومین کشور تولیدکننده.
نقره: 873 تن چهارمین کشور تولیدکننده.
آلومینیم: 565 هزارتن دومین کشور تولید کننده.
کرومیت: 373هزار تن چهارمین کشور تولیدکننده.
بازرگانی شوروی در انحصار دولت و دادوستد کالاها با خارج بوسیله ٔ وزارت بازرگانی آن کشور انجام میگیرد و چون این کشور دارای محصولات کشاورزی و صنعتی متنوع است و تمام مواد مورداحتیاج خود را باستثنای کائوچو، کاکائو، ادویه، قهوه و سایر محصولات مناطق حاره در داخل کشور تهیه میکندقسمت عمده ٔ دادوستد آن داخلی و بین جمهوریهای تابع و پس از آن با ممالک کمونیستی انجام میگیرد و سطح بازرگانی آن نسبت به کشورهای متحده ٔ آمریکا و انگلیس پایین تر است. (از فرهنگ فارسی معین) (ذیل برهان چ معین) (کتابهای تاریخ و جغرافیای رسمی).

معادل ابجد

آلکسی لئونوف

293

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری