معنی آموزش

لغت نامه دهخدا

آموزش

آموزش. [زِ] (اِمص) اسم مصدر از آموختن. عمل آموختن. تعلیم: هر کس که آموزش روزگار او را نرم و دانا نکند هیچ دانا را در آموزش او رنج نباید بردن که رنج او ضایع بود. (منسوب به انوشیروان، از قابوسنامه).
بباید خرد شاه را ناگزیر
هم آموزش مرد برنا وپیر.
فردوسی.
پدر باید اکنون که بیند ز من
هنرهای آموزش پیلتن.
فردوسی.
جود و احسان تو بی آمیزش آموزش است
هیچ دانا بچه ٔ بط را نیاموزد شنا.
سنائی.

فرهنگ معین

آموزش

یاد دادن، تعلیم، تربیت. [خوانش: (زِ) [په.] (اِمص.)]

فرهنگ عمید

آموزش

عمل آموختن و تعلیم دادن،
* آموزش سمعی‌بصری: استفاده از وسایلی مانند تصویر، فیلم، و تلویزیون برای آسان ساختن فهم مطلب،

حل جدول

آموزش

یاد دادن

مترادف و متضاد زبان فارسی

آموزش

پرورش، تحصیل، تدریس، تعلم، تعلیمی، تعلیمات، درس، فراگیری، یادگیری

فارسی به انگلیسی

آموزش‌

Education, Instruction, Instructional, Learning, School, Schooling, Study, Teaching, Training, Tutelage

فارسی به ترکی

آموزش‬

öğretim

فرهنگ فارسی هوشیار

آموزش

تعلیم دادن

معادل ابجد

آموزش

354

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری